دراین لیست ما سعی کردیم علاوه بر معرفی فیلم های مشهور ، به معرفی فیلم هایی که از کیفیت و جذابیت بالایی برخوردار هستند ، اما کمتر نامشان شنیده شده نیز بپردازیم. لازم به ذکر است که این صفحه دائما درحال بروز رسانی است ، بنابراین پیشنهاد میکنیم این صفحه را در مرورگر خود بوکمارک کرده تا دسترسی آسانتری به آن داشته باشید.
خلاصهای از موارد اکشنی که در لیست پایین مشاهده میکنید.
میان ستاره ای - Interstellar
این فیلم یکی از شاهکارهای نولان است که در آن به معنای واقعی ذهن مخاطب را مخدوش میکند . تقریبا تا اواسط فیلم داستان فیلم به طور واضح مشخص نیست و داستان فیلم به گونه ای پیش میرود که باید مدام آنرا متوقف کرد و راجبش فکر کرد .عوامل زیادی موجب شده که « تلقین » به یکی از شاهکار های سالهای اخیر سینما بدل شود .
معرفی فیلم یادآوری کامل - یکی از بهترین گزینه ها برای افرادی که از دنیای اکشن سینما لذت میبرند . یادآوری کامل اثر بازسازی شده فیلم « total recall 1990 » است که بر پایه رمانی با نام « Who can remember it for you wholesale » ساخته شده .قسمت اول این فیلم که در سال 1990 تولید شد با درخشش « آرنولد شوارتزنگر » همراه بود و توانست 2 جایزه اسکار و تعداد قابل توجهی از سایر جوایز را کسب کند .شاید بتوان گفت موفقیتی که فیلم در 1990 کسب کرد موجب شد که آنرا بازسازی کنند ، به هر حال این فیلم بازسازی شد و در سال 2012 ، با جلوه های جذاب تر بازگشت و یکی از جذاب ترین اکشن های هالیوود را رقم زد . عنوان مذکور شاید خیلی مورد توجه رسانه ها و منتقدین قرار نگرفته باشد و آنطور که باید نامش شنیده نشده ، اما به شما اطمینان میدهم که این فیلم میتواند لحظات خوبی را برایتان رقم بزند و بعد از فیلم به هرکس که رسیدید ، آنرا پیشنهاد کنید .
داستان: در پایان قرن بیست و یکم ، جنگ های شیمیایی در سراسر جهان ، زمین را به سیاره ای غیر قابل سکونت تبدیل کرده . اکنون فضای زندگی باارزش ترین منبع زمین محسوب میشود . تنها دو قلمرو قابل سکونت باقی مانده که عبارتند از : « فدراسیون متحده بریتانیا ( UFB ) و کُلُنی » . بریتانیا جایی است که ثروتمندان جمع شده اند و اهالی کُلُنی هر روز از طریق آسانسوری مسافت بین قاره را طی میکنند و برای ثروتمندان کار میکنند .در فیلم مردی را مشاهده میکنیم که با کابوس از خواب بر میخیزد و اذعان میکند که مدام این کابوس را میبیند . او یکی از شهروندان کُلُنی است که هر روز به بریتانیا میرود و در کنار همسر خود زندگی رویایی را دارند . کمی بعد او متوجه میشود که این کابوس ها ، خاطراتی است که او در گذشته با آنها روبه رو بوده و اتفاقات بسیار جذابی در روند فیلم صورت میگیرد.
داستان فیلم در جایی شروع میشود که یک سفینه حامل سیمبیوتها (نوعی از موجودات فضایی) در حال بازگشت به زمین است. اما این سفینه منهدم میشود و تنها یک سیمبیوت جان سالم به در میبرد. این سیمبیوت که ونوم نام دارد وارد دنیای انسانها میشود و کشت و کشتاری بی سابقه به راه میاندازد.
از طریفی دیگر یک فرد ثروتمند در تلاش است تا بتواند پیوندی میان انسانها و سیمبیوتها به وجود بیاورد تا با تلفیق جسم خودش با یک سیمبیوت تبدیل به قدرتمندترین فرد زمین شود. طی حادثهای سیمبیوتی که در آزمایشگاهش نگه میدارد فرار میکند و جسم خود ( تام هاردی ) را شکار میکند.
از این قسمت به بعد داستان مهیج فیلم آغاز میشود. میتوانم بگویم این فیلم یکی از جذاب ترین فیلم های جهان است و میتوانید با خیال راحت از تماشای آن لذت ببرید.
یکی دیگر از بهترین فیلم های جهان اکوآلایزر یا متعادل کننده است . این فیلم در سال 2014 توسط آنتوآن فوکوا کارگردانی شد و توانست موفقیت چشمگیری را برای تولیدکنندگانش به ارمغان بیاورد.ستارهی فیلم دنزل واشنگتن در موفقیت این فیلم نقش بسزایی داشت و به خوبی توانست از پس نقش خود بربیاید . داستان فیلم در مورد یک کارگر ساده « رابرت مک کال » است که در فروشگاهی بزرگ مشغول به کار است و عادت دارد بعدازظهرها برای نوشیدن چای و مطالعه به یک کافه برود.
در کافه دختر جوانی با مک کال رابطهی دوستانه برقرار میکند و هرشب در مورد کتابهایی که رابرت میخواند سوالهایی میپرسد . یک شب دختر جوان از بیرون رفتن با یکی از اعضای مافیای روسی سرباز میزند و آن مرد دختر را تا سرحد مرگ کتک میزند . نقطهی عطف داستان از همین جا شروع میشود و مشخص میشود که رابرت قبلا یکی از آدم کشهای دولت بوده و حال قصد دارد انتقام دختر را از مافیا بگیرد .در داستان فیلم شاهد کشت و کشتارهای بسیار زیبا و جذابی هستیم و درخشش دنزل واشنگتن مخاطب را مجذوب خودش میکند . به عنوان معرفی فیلم و پیشنهاد فیلم خوب ، این شاهکار را به شما ارائه میدهم و امیدوارم که از تماشای این اثر لذت ببرید .
یکی دیگر از بهترین فیلمهای جهان، قسمت چهارم و نهایی مجموعه انتقام جویان است. این فیلم موفق شد رقیب دیرینه خود در بخش فروش یعنی آواتار را پشت سر بگذارد و تبدیل به پرفروشترین فیلم تاریخ سینما شود.داستان فیلم ماجرای بعداز درگیری با تانوس را نشان میدهد. تانوس در انتقامجویان 3 تمامی سنگهای قدرت را بهدست آورد و همانطور که وعده داده بود نیمی از جهان را نابود کرد تا تعادل را در هستی برقرار کند. حال ابرقهرمانها با تمام سختیهای دنیای جدید به زندگی خود ادامه میدهند تا بهطور اتفاقی مردمورچهای از حفرهزمان بیرون کشیده میشود و به سایر قهرمانها ماجرای سفر در زمان را توضیح میدهد.ابر قهرمانها با برنامهای جالب در زمان سفر میکنند و اتفاقات جالبی را رقم میزنند.
آیا تابحال دربارهی تئوریهای قدرت ذهن چیزی شنیدهاید؟ این تئوریها بیان میکنند که یک انسان بالغ فقط از پنج درصد قدرت مغز خودش استفاده میکند، این موضوع حتی برای انسانهای فوقالعاده باهوش هم صادق است، حالا فرض کنید دارویی وجود دارد که میتواند به شما کمک کند تا از همهی قدرت مغز استفاده کنید، این اتفاقی است که در فیلم Lucy میافتد.در این فیلم اسکارلت جوهانسون در نقش اصلی کسی است که این ویژگی را کسب میکند و دارو طوری عمل میکند که قدرت مغز کم کم آزاد میشود و فیلم به روشی زیبا نشان میدهد که قدرت واقعی مغز انسان در هر مرحله پیشرفت توانایی انجام چه کارهای خارقالعادهای دارد.
این فیلم تا حدی از تئوریهای علمی استفاده میکند و مقدار زیادی هم تخیل به این تئوریها اضافه کرده تا یک فیلم جذاب بر مبنای واقعیت ساخته باشد، و تماشای آن درحالی که با خود فکر میکنید همهی این اتفاقات میتوانند بر اساس تئوریهای علمی، امکان پذیر باشند، لذت بخش و هیجان انگیز است.داستانِ فیلم نکات جذاب زیادی دارد ولی بهتر است بیشتر از این وارد جزئیات نشویم، پیشنهاد میکنم که خودتان دست به کار شوید و تماشایش کنید، فقط اشاره میکنم که پایان فیلم شگفت انگیز است و اگر به آن توجه کنید کاملا شما را به فکر فرو میبرد.
معرفی فیلم در زمان - بدون شک یکی از زیباترین و جدیدترین ایده ها در دنیای سینما مربوط به این فیلم است ، محصولی که در سال 2011 توسط اندرو نیکول تولید شد . از جمله ستارگان این فیلم میتوان آماندا سیفرید و جاستین تیمبرلیک را نام برد . in time با داستانی غنی و مونتاژی دقیق یکی از بهترین فیلم های جهان است .داستان فیلم در مورد شهری است که درآن « زمان » جای پول را گرفته است ، بدین منظور که زمان زنده بودن هر انسان روی دست او نمایش داده میشود . مردم برای اضافه شدن زمان زندگیشان مجبورند کار کنند تا با خرید زمان ، خودرا از مرگ نجات دهند . یکی از اهالی این شهر « ویلیام سالاس » پس از اتفاقه ناگواری که برایش میفتد تصمیم میگیرد که زندگی خود را تغییر دهد و به همین منظور با قمار کردن ، زمان زندگی خودرا افزایش میدهد و جواز ورود به شهر اشرافی را به دست می آورد .
in Time به طور کلی نظرات معمولی از منتقدان دریافت کرد ، اما پس از اکران سراسری آن ، نظرات بینندگان چیز دیگری را ثابت کرد . موفقیت این فیلم شاید از دید منتقدین چندان چشمگیر نباشد ، اما از دید عموم ، این شاهکار یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما است. فیلم سینمایی در زمان، یکی از فیلم های معروف دنیا به شمار میرود که پیشنهاد میشود حتما آن را تماشا کنید.
معرفی ۱۲ فیلم جذاب و دیدنی ،حتما بسیاری به شما گفته اند یک روز نیمه گمشده ات را پیدا می کنی. یک روز زن یا مرد رویاهایتان از راه می رسد. این روز، فردا یا روز پس از آن است، زیرا سرنوشت این موضوع را خبر نمی دهد. شاید این فرد، نیمه گمشده تان، فردی که شما تصور کردید نباشد. طی این سال ها فیلم های عاشقانه زیادی اکران شدند اما هیچکدام به این موضوع نزدیک نبودند. اما فیلم “پیاده روی به یادماندنی” (A Walk To Remember) یکی از عاشقانه ترین فیلم های تاریخ سینماست. این فیلم براساس رمانی از نیکلاس اسپارکس ساخته شد. همه ما به معصومیت، شیرینی و صداقت این فیلم جذب شدیم. یک دختر شاد و شیرین عاشق یک پسر ثروتمند و خوشگذران می شود که طی مشکلات زندگی به یک مرد حقیقی تبدیل می شود. این دختر براثر سرطان در حال مرگ است، اما این شرایط آن دو را از نزدیک شدن به هم بازنمی دارد.
اگر از آن دسته از افرادی هستید که با تماشای فیلم های عاشقانه اشک میریزید پس یک جعبه دستمال کاغذی آماده نگه دارید، زیرا این فیلم ها اشک تان را درمی آورند. در اینجا لیستی از فیلم های مشابه را به شما معرفی می کنیم. با 2movie.ir همراه باشید.
۱۲. بهترین من – The Best of Me – ۲۰۱۴
فیلمی براساس رمان پرفروش دیگری از نیکلاس اسپارکس که داوسون و آماندا از دوران دبیرستان عاشق هم بوده و پس از ۲۰ سال یکدیگر را میبینند. این دیدار عشق فراموش نشده و شیرین گذشته را بیدار می کند. آن ها متوجه می شوند این حس عشق واقعی بوده است. یک داستان عاشقانه حماسی که قدرت عشق واقعی را نشان می دهد.
۱۱. مرا به یاد داشته باش – Remember Me – ۲۰۱۰
فیلمی با بازی رابرت پاتینسون در نقش تایلر، یک یاغی نیویورکی که با پدرش رابطه بدی دارد. دلیلش از بین رفتن معصومیت او در کودکی است. او با الی آشنا شده و به او نزدیک می شود. آن دو به زودی عاشق هم می شوند. اما پس از افشای زندگی اش رابطه شان خراب می شود. یک داستان زیبا که اهمیت عشق، خانواده و لذت بردن از زندگی را نشان می دهد.
۱۰. شکسپیر عاشق – Shakespeare in Love – ۱۹۹۸
تصور کنید داستان عاشقانه بزرگ ترین شخصیت ادبی انگلستان چگونه باشد. این فیلم چنین داستانی را به نمایش می گذارد. جوزف فینز نقش شکسپیر و گویئنت پالترو نقش ویولا دلسپس را ایفا می کند. شخصیت ها و وقایع داستان با ویلیام شکسپیر ارتباط دارند. در زمان تست برای نقش های رومئو و ژولیت، ویولا خودش را به شکل مردی به نام توماس کنت درآورده و پس از اینکه شکسپر به هویت او پی میبرد، آن دو عاشق هم می شوند. با این حال ویولا باید با لرد وسکس ازدواج کند، درحالی که مایل نیست. با این حال آن دو از هم جدا شده و شکسپیر نمایشنامه “شب دوازدهم” (Twelfth Night) را براساس آن می نویسد. علاوه بر داستان، اجرای گوئینت پالترو این داستان عاشقانه را کلاسیک می کند. این فیلم در سال ۱۹۹۸ هفت جایزه اسکار به دست آورد، از جمله جایزه بهترین فیلم و بهترین بازیگر زن برای پالترو.
۹. ولنتاین غمگین – Blue Valentine – ۲۰۱۰
در این لیست عاشقانه فیلم های اسکاری را به شما معرفی می کنیم. این فیلم با حضور میشل ویلیامز و رایان گاسلینگ درباره این مضمون که عشق همیشه در برابر موانع تاب نمی آورد. سیندی (ویلیامز) و دین (گاسلینگ) پس از جدایی سیندی از دوست پسرش بابی باهم دوست می شوند. گرچه سیندی از بابی باردار است اما دین می خواهد با او خانواده تشکیل دهد و فرزد بابی را می پذیرد. اما پس از گذشته پنج سال متوجه می شوند این ازدواج اشتباه بوده و باعث تباهی آن دو می شود. گرچه دین سخت تلاش می کند اما اعتیاد او به الکل شغل سیندی، به عنوان یک پزشک را به خطر انداخته و تصمیم می گیرد از دین جدا شود. نقطه قوت این فیلم استفاده از فلش بک هایی است که نشان می دهد این زوج در گذشته چقدر شاد بودند. شکست یک رابطه و یادآوری خاطرات گذشته همیشه دشوار است. این فیلم همین حس را ایجاد کرده و بیننده را تحت تاثیر قرار می دهد.
۸. فقط اگر – If Only – ۲۰۰۴
یک فیلم فانتزی عاشقانه بریتانیایی-آمریکایی با اجرای جنیفر لاو هویت، پل نیکولیس، تام ویلکینسون و غیره. اگر به شما می گفتند با عشق خود تنها یک روز فرصت دارید، چه کار می کنید؟ ایان که همسرش سامانتا را از دست داده یک روز بیدار شده و او را در کنار خود میبیند. این ماجرا به او نشان می دهد که چگونه کارش را به همسرش ترجیح داد. او به اهمیت عشق پی میبرد. این فیلم بسیار تاثیرگذار است.
۷. دفترچه خاطرات – The Notebook – ۲۰۰۴
یک درام عاشقانه دیگر که بسیار محبوب است. فیلمی براساس رمان دیگر نیکلاس اسپارکس در سال ۱۹۹۶ که رایان گاسلینگ و ریچل مک آدامز در آن نقش آفرینی می کنند. داستان عاشقانه آن ها در تابستان سال های ۱۹۴۰ رخ می دهد و امروز شاهد داستان گویی یک پیرمرد برای یک پیرزن هستیم. آلی بیمار است و نمی تواند گذشته را به یاد آورد. این فیلم با نمایش یک داستان عاشقانه قلب تان را به درد می آورد.
۶. عشق و دیگر داروها – Love and Other Drugs – ۲۰۱۰
یکی دیگر از داستان های مربوط به عشق که جینی رندل، با بازی جیک جیلنهال، یک داروساز زن باره است که با تمام زنان خنده شوخی می کند. در یکی از این دیدارها زن رویاهایش مگی مرداک را میبیند. او به بیماری پارکینسون دچار است. آن دو با وجود مشکلات در کنار هم می مانند. اجرای جیلنهال و آن هتوی دیدنی است. حتما این فیلم را تماشا کنید.
۵. خورشید نیمه شب – Midnight Sun – ۲۰۱۸
یک فیلم عاشقانه درباره زندگی کتی پرایس ۱۷ ساله که به بیماری ژنتیکی خاصی به نام گزرودرما پیگمنتوزوم دچار بوده و به آفتاب حساسیت دارد. او از کودکی در اتاقش محبوس بود و از کودکی عاشق چارلی بوده است. آن دو سرانجام در یکی از شب هایی که کتی بیرون بوده یکدیگر را میبینند. بلا تورن و پاتریک شوارتزنگر نقش آفرینی زیبایی دارند. یک داستان عاشقانه زیبا.
۴. یک روز – One Day – ۲۰۱۱
اما و دکستر هرسال در روز پانزدهم جولای دیدار داشته و درباره ۳۶۵ روز سال باهم صحبت می کنند. آن ها در شب فارغ التحصیلی شان از دانشگاه دیدار داشته و از آن زمان به بعد در زندگی هم نقش مهمی دارند. این روز برای هردویشان روز مهمی بوده و درباره زندگی شان صحبت می کنند. پس از سال ها متوجه می شوند عاشق هم هستند و در زندگی هم نقش مهمی دارند. آن هتیو و جیم استرجس در نقش های خود واقعی و صادق هستند و این اثر را جذاب و دیدنی می کنند.
۳. پینوشت دوستت دارم – P.S I Love You – ۲۰۰۷
فیلمی با حضور جرارد باتلر، هیلاری سوانک، لیزا کادرو، جفری دین مورگان، هنری کونیک و غیره. مضمون فیلم کنار آمدن با فراق عشق است. هالی کندی، با بازی هیلاری سوانک، از همسر متوفی اش نامه هایی دریافت می کند که عشق و امید را در دلش زنده می سازد. این امید باعث می شود منتظر نامه های دیگری باشد. همسر متوفی اش می خواست او را مطمئن کند که تنها نیست و باید به زندگی خود بازگردد. یک فیلم زیبا و دیدنی.
۲. بخت پریشان – The Fault in Our Stars – ۲۰۱۴
یک تراژدی عاشقانه براساس رمانی به همین نام که هزل گریس با بازی شایلین وودی یک دختر ۱۶ ساله است که به سرطان دچار بوده و به اصرار خانواده در گروه های حمایتی شرکت می کند. در آنجا با یک بیمار مبتلا به سرطان به نام آگوستس با بازی انسل الگورت آشنا می شود. آن دو عاشق هم شده و نشان می دهند عشق با بیماری مبارزه می کند. این فیلم اشک هایتان را درمی آورد.
۱. من پیش از تو – Me Before You – ۲۰۱۶
داستان پسری به نام ویل ترینور، یک بانکدار جوان ثروتمند، که پس از تصادف دو سال پیش فلج شده است. لوئیزا کلارک شاد و سرزنده که به دنبال کار است با خانواده او آشنا می شود. او به عنوان پرستار ویل استخدام شده و به زودی متوجه می شود کنار آمدن با او دشوار است. اما صبرش نتیجه می دهد. آن دو به هم نزدیک شده و عشق شان شکل می گیرد. چگونگی تغییر زندگی آن دو موضوع اصلی فیلم است. گرچه داستان فیلم مانند اغلب داستان های عاشقانه قابل پیشبینی است، اما باید آن را تماشا کنید.
معرفی فیلم درام خارجی ، « من پیش از تو » نام کتاب معروف و پرفروشی است که در سال ۲۰۱۲ توسط جوجو مویز منتشر شد و در صدر پرفروش ترین آثار سال قرار گرفت و جوایز بسیاری هم برای این نویسنده به ارمغان آورد. موفقیت و محبوبیت کتاب عاشقانه خانم مویز به حدی بود که تصمیم گرفته شد تا اقتباسی سینمایی از روی آن صورت بگیرد که با توجه به تعداد زیاد طرفداران این داستان، تصمیم قابل پیش بینی بود. این کتاب در ایران هم توسط خانم مریم مفتاحی و توسط انتشارات « نشر آموت » در اختیار علاقه مندان به دنیای کتاب قرار گرفته که اتفاقا یکی از پرفروش ترین کتاب های بازار ایران نیز بوده است.
ویل ترینر ( سم کلافلین ) مرد جوان و ثروتمندی است که زندگی سالمی دارد و به هرآنچه که می خواسته در زندگی اش دست پیدا کند رسیده است. وی عاشق تجربه های سخت و پر مخاطره می باشد اما در اثر یک حادثه تلخ، وی توانایی حرکت را از دست می دهد و می بایست باقی عمرش را بر روی صندلی چرخ دار سپری نماید. در آن سوی داستان دختری جوان به نام لو ( امیلیا کلارک ) حضور دارد که در خانواده ای از طبقه کارگر زندگی کرده و برای یافتن یک شغل جدید تلاش می کند. لو در نهایت برای پرستاری از ویل که توانایی حرکتش را از دست داده استخدام می شود اما این دو اصلا از یکدیگر خوششان نمی آید تا اینکه…
فیلمنامه « من قبل از تو » توسط خودِ جوجو مویز به رشته نگارش درآمده به همین جهت می توان اکثر ویژگی های ارزشمند رمان اصلی را اینبار بر پرده نقره ای مشاهده کرد. مویز موفق شده تا شخصیت های جذاب رمانش را تا جایی که می توانسته به شخصیت هایی سینمایی مبدل نماید و در این راه کمی هم از شاخ و برگ های اطرافیان ۲ شخصیت اصلی زده تا فیلم بر یک موضوع خاص متمرکز شود.
پرداخت مناسب شخصیت ویل باعث می شود تا تماشاگر او و مشکلاتش را درک نماید. ویل که عاشق هیجان و ماجراجویی بوده، حالا بطور مطلق ساکن شده و نمی تواند حرکتی داشته باشد. اوی راه و رسم لذت بردن از زندگی را می داند اما فکر می کند دیگر توانی برای انجام آن ندارد. در آن سو، دختری به زندگی ویل وارد می شود که در نقطه مقابل او قرار دارد و ظاهرا نمی داند که چطور باید از زندگی لذت ببرد؛ این در حالی است که وی داشته هایی در اختیار دارد که از نظر ویل می تواند زندگی فوق العاده ای در اختیار او قرار دهد.
ترکیب ویل و لو در ادامه داستان، تقابل میان اندیشه های متضاد را شکل می دهد؛ اندیشه هایی که در وهله اول بذر ناامیدی را در طرفین القا کرده و هر یک از آنان را به نوعی در حال سوق دادن به سمت پوچی می کند. اما زمانی که این دو تصمیم می گیرند یکدیگر را درک کنند، می آموزند تا یکدیگر را تکمیل نمایند و به زندگی هم امید و سرزندگی ببخشند. ویل که ناامیدانه مرگ را در مقابل دیدگان خود می دید و حتی و برای رسیدن به آن اقداماتی هم انجام داده بود، لو را همانند زندگی جدیدی برای خود می بیند که می تواند هیجان و امید را در او بیابد. در واقع لو برای ویل تبدیل به فرشته نجاتی برای رهایی از پوچی می گردد.
برای لو نیز حضور ویل باهوش و دنیا دیده، موقعیتی پدید می آورد تا او سرخوردگی های اجتماعی اش را با شادی و عشق تعویض نماید. ویل مصرانه خواهان این است که لو از زندگی لذت ببرد و دائم به او گوشزد می کند : « زمانیکه ابزار خوب زندگی کردن را به همراه داری، پس باید بتونی از آن استفاده کنی و خوش باشی ». به نظر می رسد که لو منتظر چنین انگیزش هایی از سوی فردی بود که حالا بیشتر از آنکه برای او شغل و درآمد محسوب شود، یک عشق شیرین و احساس امنیت است.
فیلم به خوبی توانسته این عاشقانه جذاب را نه با کیفیت کتابی اش، بلکه در حد و اندازه یک اثر استاندارد سینمایی به تصویر بکشد. عشق آتشین میان ویل و لو البته یک مانع بزرگ به نام صندلی چرخ دار دارد که حد فاصل بین خطوط این عشق است. صندلی چرخ داری که فیلمساز تی شاروک، تاکید بسیاری بر آن داشته است. اما نقطه اوج داستان که اتفاقاً مورد بحث بسیاری از محافل تا به امروز بوده، پایان بندی جسورانه آن می باشد که در فیلم نیز تمام و کمال به تصویر کشیده شده است و همانطور که پیش از این خواننده کتاب را غافلگیر کرده بود، مخاطب سینما را هم دچار شوک می کند. از این رو می توان این عاشقانه جذاب را عاملی برای سراشیبی احساس مخاطب دانست؛ سراشیبی که مشخصا حال او را دگرگون خواهد کرد!
مویز و شاروک، برای ساختن نسخه سینمایی اثر، بخش هایی از داستان را هم حذف کرده اند که داستان خواهر ویل یکی از آنها می باشد. همچنین رفت و آمدهای مکرر لو در رمان نیز از بین رفته و در اینجا او را ساکن و بی رفت و آمد می بینیم که همه این موارد باعث شده تا داستان برای مخاطب سینما ساده تر باشد. خوشبختانه دیالوگ های جذاب رمان در نسخه سینمایی رنگ نباخته اند و کماکان قدرت تاثیرگذاری دارند.
وزنه اصلی فیلم و عامل جذابیت اصلی داستان فارغ از قلم جوجو مویز که نویسنده فیلمنامه هم بوده، دو بازیگر اصلی فیلم هستند که ترکیب عاشقانه بسیار خوبی داشته اند. سم کلافلین که اخیرا او را با سری فیلمهای « عطش مبارزه » در سینما دیده ایم، در نقش ویل ترینر یکی از بهترین بازیهای خود را به نمایش گذاشته است و به خوبی می تواند ترحم تماشاگر را برانگیزد. امیلیا کلارک هم که در حال تلاش برای خلاص شدن از به یاد آورده شدنش با سریال « بازی تاج و تخت » می باشد، در نقش لو بازی عالی از خود به نمایش گذاشته است.مخاطب به خوبی می تواند لحظات عاشقانه این دو را باور کند و البته با شادی شان مسرور و با غمشان محزون گردد.
« من قبل از تو » در مجموع یکی از بهترین آثار عاشقانه ای است که در ماه های اخیر به نمایش درآمده که البته دلیل اصلی آن را باید ارزش رمانی دانست که اثر از روی آن اقتباس شده است. « من قبل از تو » قطعا مخاطب را دچار فوران احساسات خواهد کرد و گاهی هم او را به خنده خواهند انداخت. این روزها کمتر فیلم عاشقانه ای را خواهید یافت که بتواند اشک مخاطبش را درآورد و البته پس از پایان فیلم با توجه به پایان بندی داستان، او را عمیقاً به فکر فرو ببرد؛ بنابراین « من پیش از تو » می تواند یک اثر ارزشمند برای تماشا باشد.
این درام عاشقانه بر اساس رمان پر فروشی است از یک نویسنده ی زن که شدیداً هم مورد استقبال تعداد بی شماری از خوانندگان زن قرار گرفته است. فیلم در مورد شکل گیری رابطهای است بین یک مرد پولدار سی و چند ساله که احساساتش را سرکوب کرده و یک زن جوان بی شیله و پیله و جذاب با استطاعت ناچیز که به نیازهای مرد توجه نشان می دهد. آنچه که در ابتدا تنها به عنوان یک شغل مطرح می شود در نهایت به رابطهای صمیمانه تر و شخصی تر بدل می شود.
عجله کنید، حدس بزنید درباره ی چه فیلمی حرف می زنم.
شما و ذهن خرابتان احتمالاً دارید به فیلم پنجاه طیف گری “Fifty Shades of Grey” فکر می کنید، درسته؟ بیشتر فکر کنید و بوسه های عاشقانه را به جای اعمال بسیار پیچیده و یک ویلچر را هم جای همه ی ابزارهای خفت بندی بگذارید. اکنون شما “من پیش از تو” را در دست دارید: تمرینی نه در ماراتن آزارگری-آزار خواهی جنسی بلکه احساس لذت همراه با عفتی تقریباً خالص در سینمای اشک و آه که اولین نمونه ی هالیوودی آن داستان عشق “Love Story”است.
خوشبختانه، بسیاری از گرههای احساسی داستان با بازی گیرای نقش اول زن به میزان قبل توجهی تخفیف داده شدهاند. امیلیا کلارک دلربایانه یک پخمگی دوست داشتنی و صداقت دلنشین را در بازی نشان می دهد در عین حال که با لباس های ارزان قیمت و املی خود که پر از رنگ های اصلی جیغ و نقش های پروانه ای اجق وجق است، پز می دهد. تا جائیکه ممکن است اولین باری را به خاطر بیاورید که برق خیره کننده لبخندِ به پهنای صورت جولیا رابرتز یا جذابیت ظریف سیمای قاب عکسی کیرا نایتلی را مشاهده کردید.
البته دوستداران بازی تاج و تخت “Game of Thrones” دیر زمانی است که در برابر این هنرپیشه ی بریتانیایی و نمایش تأثیرگذار او از رفتارهای سحرآمیز در نقش دنریس تارگرین -یک زن مو نقره ای صاحب اژدها- سر تعظیم فرود آورده اند. اما هنوز حضور چندان درخشانی را در سینما تجربه نکرده است. در نابودگر: پیدایش “Terminator Genisys” در نقش سارا کانر جوان نشان داد میتواند به اندازه ی بقیه چیزهای این فیلم که در تابستان گذشته اکران شد، فراموش شدنی باشد.
تنها کسانی که به ناشیگریهای دلربایانه و سادگیهای بچهگانه حساسیت دارند قادر خواهند بود در مقابل کلارک در نقش لوئیزا مقاومت کنند؛ دختری از یک شهر کوچک و آرام با شخصیتی بزرگ، نه چندان جاه طلب با نگرانی عمیق نسبت به رفاه اقتصادی خانواده اش. او یک سلاح مخفی منحصر به فرد هم دارد: دو ابروی رقصان فوق العاده که گویی توسط یک مارگیر طلسم شده اند.
همه ی ما باید شاکر باشیم- شاید بجز کسانی که برای انتخاب جذابترین زن زنده مجله ی اسکوایر در سال گذشته به کلارک رأی دادند- که او بازی در “Fifty Shades of Grey” (با برهنگی زیاد) را رد کرد و منتظر این فرصت ماند. اگر منصف باشیم باید بگوییم رگه هایی از فیلم های اخلاقی دیگری مانند عشقبازی به یاد ماندنی “An Affair to Remember”، زن زیبا “Pretty Woman”، فیلم فرانسوی دست نیافتنی ها “The Intouchables” در این فانتزی دیو و دلبر “Beauty and the Beast” که در یک دهکده انگلیسی عجیب و غریب ظاهر شده، بازتاب یافته اند. اینکه مناظر تماشایی این شهر کارگری تحت سلطه ی یک قصر بسیار بزرگ قرار گرفته این احساس را بیشتر تقویت می کند که “من پیش از تو” یک قصه ی پریان امروزی است.
ویل ترینر سی و چند ساله که در قلعه مذکور، در پیله ی شیک و مجردیاش جا خوش کرده، قبل از اینکه دو سال قبل در یک تصادف ماشین دچار کوادریپلژی (فلج چهار اندام) شود در مسائل مالی استادانه و بیپروا عمل می کرد، طرفدار ورزشهای پرهیجان بود و با زنان جذاب خوش میگذراند. ویل که سم کلافلین (فینیک اودر در عطش مبارزه “The Hunger Games”) نقشش را ایفا میکند بخاطر از دست دادن زندگی بینظیرش در ابتدای فیلم سرشار از تلخی و تنفر بوده و زبان نیشداری دارد. علاوه بر این، با درد مزمنی دست به گریبان است و به طور کلی دیگر شوق چندانی برای زنده بودن ندارد. این وضعیت با ورود لو دوست داشتنی به دنیایش به آرامی – البته بسیار آرام- شروع به تغییر میکند. لو توسط مادر نگران (جانت مکتیر از فیلم آلبرت نابز “Albert Nobbs” که توانسته لایههایی را به این نقش نه چندان پرداخت شده اضافه کند) و پدرش (با بازی چارلز دنس که کمی گرمتر از حد معمولش به نظر می رسد) استخدام شده است.
لو علی الظاهر یک پرستار است اما بزودی در مییابد که یک پرستار مرد خوشمشربی هم هست که بیشتر کارهای بهداشتی و پزشکی ویل را بر عهده دارد. در واقع، پدر و مادر، لو را به این نیت انتخاب کردهاند که همچون پرتوی از نور خورشید برای کنار زدن ابرهای طوفانی روحیه ی سست و متزلزل پسرشان باشد و میل او به زندگی را افزایش دهد. ویل که مجهز به زبان طعنه و تحقیر است در ابتدا در مقابل آن جبهه میگیرد. اما در یک روز بارانی که تصمیم میگیرد یک فیلم فرانسوی- یعنی از خدایان و انسانها “Of Gods and Men” درباره ی راهبههای تراپیست که در الجزایر جنگ زده زندگی می کنند- را تماشا کند یخ بین او و لو شروع به شکستن میکند آنهم بعد از اینکه می فهمد لو تا به حال فیلمی با زیرنویس ندیده است.
دست اندازهایی در کار وجود دارند که براحتی نمی توان از آنها گذشت مثلاً دوست پسر لو که یک دونده استقامت است و کاملاً هم ناسازگار به نظر می رسد و دیگری این واقعیت که ویل میداند دوست دختر ماقبل تصادفش قرار است با یکی از بهترین دوستانش ازدواج کند. نقشه ی تقریباً دهشتناکی هم از ویل آشکار میشود، چیزی که در اینجا به درستی نشان داده نخواهد شد علیرغم اینکه متأسفانه به احتمالات خام و دست و پا چلفتی گونهای آغشته شده شبیه بدترین موارد اینچنینی در اقتباسهای نیکلاس اسپارکس. این موضوع باعث می شود که لو تلاشش برای شاد کردن ویل را دو چندان کند؛ او را به کنسرت موزارت و سپس پیست اسب دوانی ببرد و نیز سفری خاطرهانگیز به مایورکا را ترتیب دهد. اما آیا آنها عاشق هم می شوند؟ بله چرا که نه.
اما یک فیلم گریه آور همان کاری را می کند که باید، اگرچه برخلاف اشکهای زیادی که در طول فیلم خطای ستارگان بخت ما (یا یخت پریشان)“The Fault in Our Stars” ریختم برای تماشای این فیلم نیازی به دستمال کاغذی پیدا نکردم. تی شاروک در اولین فیلمش کار ماهرانه ای انجام داد و توجه ما را به دو کاراکتر اصلی متمرکز کرد در حالیکه به کمک آهنگ هایی از اد شیرن و گروه Imagine Dragonsبه عنوان موسیقی متن فیلم عواطف و احساسات بین این دو را تقویت کرد و کاراکترهای شیرینی را هم در نقش های مکمل ارائه کرد مانند برندن کویل بازیگر “Downton Abbey” در نقش پدر لو و جوآنا لامبی از کاملاً شگفت انگیز “Absolutely Fabulous” در نقش یک مهمان در عروسی.
کاملاً مشخص است که شعار فیلم “جسورانه زندگی کن!” است اما افسوس که “من پیش از تو” راه جسورانهتر و صادقانهتری را در اقتباس از رمان جوجو مویز که فیلمنامه هم توسط خود او نوشته شده، اتخاذ نکرده است. با این همه، اگر این فیلم به کلارک کمک کند تا در صنعت فیلم گامی به جلو بردارد، آنوقت می توان گفت از پس یک چیز حداقل به خوبی برآمده است.
نقد و بررسی :
با اینکه فیلم اول این کارگردان بود به نظرم فیلم خوبی بود و با اینکه نقاط ضعف و جا خالی ها زیادی داشت که سوالات بی جوابی برای بیننده گذاشت ولی داستان متفاوت و پایان غیر منتظره نظر من رو جلب کرد و باعث شد به همه کسایی که علاقه مند این ژانر هستن پیشنهاد دیدنش رو بدم.
تحلیل فیلم Pride & Prejudice(غرور و تعصب) خلاصه داستان:
تحلیل فیلم Pride & Prejudice(غرور و تعصب)
داستان فیلم درباره زنی جوان و باهوش از خانوادهای نسبتا متوسط با علایقی خاص به نام الیزابت بنت و مردی ثروتمند و مغرور نسبت به موقعیت اجتماعی خود به نام دارسی و علاقه این دو نسبت به هم است. علاقهای که به دلیل رفتار و موقعیت اجتماعی هر یک بر هم پوشیده بوده است:
تحلیل فیلم Pride & Prejudice(غرور و تعصب)
بازیگران:
نقد و بررسی فیلم به قلم Peter Rainer (پیتر رینر)
نشریه Christian Science Monitor
تحلیل فیلم Pride & Prejudice(غرور و تعصب)
تحلیل فیلم Pride & Prejudice(غرور و تعصب)
نمره 10 از 10
زمانی که هالیوود از یک اثر ادبی اقتباس میکند با «افسونشده» و «دوک هازارد» رو به رو هستیم اما زمانی که انگلیس از اثر ادبی اقتباس میکند با «شکسپیر» و «آستن» روبهرو هستیم. این نکته روشن میکند که چرا دوباره ورژن خلاصهشده دیگری از «غرور و تعصب» ساخته شدهاست. با اینکه کماکان هیچ چیز حتی نزدیک به نسخه سال 1995 شبکه بی بی سی نیست با این حال این اقتباس «جو رایت» که در سال 2005 ساخته شده است، بهترین «غرور و تعصبی» است که میتواند در مدت محدود 2 ساعته ساخته شود. باید به «دبرا موگاچ» (و همکار نویسندهاش «اما تامسون» -نویسنده برخی از دیالوگها-) برای انتخاب مناسبترین بخش رمان «آستن» بدون وارد کردن لطمه به روح و قلب اثر و بیآنکه محصول نهایی عجولانه به نظر برسد، تبریک گفت. با اینکه نمیتوانم این فیلم را جادویی خطاب کنم اما هیچ مشکلی با یاد کردن از آن بهعنوان یک فیلم خیلی خوب ندارم.
هر کسی که به فیلم علاقه داشته باشد احتمالا داستان فیلم را میداند. بنا براین صحبت از داستان را کوتاه میکنم. «غرور و تعصب» روایتگر عاشقانهای میان «الیزابت بنت» (با بازی کیرا نایتلی» باهوش و پرانرژی و «آقای دارسی» (با بازی متیو مکفادن» خوش تیپ و ساکت است. آنها در اولین ملاقاتشان با تاثیر ناخوشایندی یکدیگر را ترک میکنند اما زمانی که اتفاقات آن دو را پیوسته کنار هم میآورد، نظرشان عوض میشود. «دارسی» اول دل میبازد. سپس با پیشنهاد ازدواج توهینآمیزی خود را فلج میکند. اما زمانی که درصدد جبران برمیآید «الیزابت» هم خود را عاشق میبیند.
تحلیل فیلم Pride & Prejudice(غرور و تعصب)
کتاب دارای خرده داستانهای متعددی است که تمامی آنها در این نسخه یا خلاصهشدهاند و یا کاملا حذف شدهاند. در این بین رابطه میان «آقای بینگلی» (با بازی سیمون وودز) و «جین بنت» (با بازی روزاموند پایک) باقی مانده است. اما بهصورت فشرده و تنها به این دلیل که وجودش لازمه بیان داستان عشق اصلی است. همچنین شخصیت دیگری که رنج بزرگی را متحمل شده (کم شدن نقش شخصیت نسبت به کتاب) «ویکهام» (با بازی روپرت فریند) است که تنها در دو سکانس حضور دارد. (به هرحال من به شخصه هرگز از او و بهطورکلی این بخش از رمان خوشم نمیآمد). تاثیر شخصیت «ویکهام» (که با «لیدا بنت» فرار کرده و بعد از بخشیده شدن توسط «دارسی» با او ازدواج میکند) بسیار مهمتر از حضورش است. بیشتر قسمتهای دیگر «غرور و تعصب» دستنخورده باقی مانده است و اکثر دیالوگهای «آستن» حفظ شده است. «رایت» و «موگاچ» حسن ختامی را به فیلم اضافه کردهاند که ممکن است علاقهمندان «آستن» را آزار دهد. این بخش در کتاب وجود ندارد اما سبک «آستن» در آن حفظ شده است و برای نتیجهگیری انتهایی فیلم لازم به نظر میرسد. (اگرچه من به جرئت میگویم که کسی نمیتواند همچین آزادی عملی را در اقتباس از یکی از نمایشنامههای شکسپیر انجام دهد).
تحلیل فیلم Pride & Prejudice(غرور و تعصب)
«کیرا نایتلی» همچون «جنیفر اله» (بازیگر نقش «الیزابت» در نسخه سال 1995) در نقش خود خیرهکننده ظاهر میشود. «نایتلی» بهموقع سرحال، بهموقع «پرتلاطم» و به هنگام «آسیبپذیر» است و تمامی خطوط دیالوگها را با اعتقاد بیان میکند. بازیگر مقابل او «متیو مکفادن» با اینکه بهاندازه او درخشان نیست اما میتواند از پس نقش برآمده و شیمی مناسبی را با او به نمایش گذارد. در میان بازیگران مکمل هم «برندا بلیتون» و «دونالد ساترلند» در نقش «خانم و آقای بنت» شایسته توجه هستند. همانگونه که «جنا مالون» به نقش «لیدیا» شایسته چنین توجهی است. «جودی دنچ» هم نقش کوتاهی بهعنوان «خانم کاترین دی برگ» دارد. اما حضورش تنها در حد چند صحنه است. تنها بازیگرانی که ناامیدکننده ظاهر میشوند «سیمون وودز» و «روپرت فریند» هستند اما از آنجایی که حضورشان در صحنه چندان زیاد نیست و لطمه چندانی به فیلم وارد نمیکند بهراحتی میتوان آنها را نادیده گرفت. («فریند» به طور مشخص به نظر میرسد که بیش از آنکه به دلیل هنر بازیاش انتخاب شده باشد به دلیل ظاهر و قیافهاش انتخاب شده است).
تحلیل فیلم Pride & Prejudice(غرور و تعصب)
ما دوران «جین آستین» را پشت سر گذاشته بودیم که سالنهای سینما را در اواسط دهه 1990 گرفتار کرد. اما این محصول به ارزندگی هر چیزی است که بتوان از یک دهه قبل دریافت کرد. جزئیات دوره زمانی بیعیب و نقص است، بنابراین فیلم به همان اندازه که خوب دیده میشود به همان اندازه هم خوب حس و حال را منتقل میکند. در میان رمانهای «آستن» هیچکدام به محبوبیت این اثر نیست، پس چه خوب است که دوباره اقتباسی از آن را با غروری که شایسته آن است بر پرده سینماها میبینیم.
اختصاصی نقد فارسی
مترجم: محمد کیومرثی تحلیل فیلم Pride & Prejudice(غرور و تعصب)
معرفی بهترین فیلم های عاشقانه قرن ۲۱ که احساسات شما را برانگیخته میکنند ،در این مقاله اختصاصی، میخواهیم لیست بهترین فیلم های عاشقانه قرن را به شما معرفی کنیم. عشق یکی از مفاهیم عمیق انسانیت است که نمیتوان هیچ جنبهای از آن را از زندگی حذف نمود؛ معروفترین و زیباترین داستانهای جهان بر مبنای عشق نوشته شدهاند و زیباترین عواطف انسانی نیز در کنار عشق معنا پیدا کردهاند. دنیای سینما نیز از این موضوع مستثنا نشده و فیلمهای خوشساخت ژانر عاشقانه و درام همواره جزو پرطرفدارترین فیلمها بوده و هستند. تماشای یک فیلم عاشقانه زیبا در کنار کسی که عاشقش باشید میتواند یکی از بهیادماندنیترین خاطرات زندگی را رقم بزند و به همین خاطر میخواهیم در انتخاب یک فیلم عاشقانه با کیفیت به شما کمک کنیم. اگر طرفدار فیلم های عاشقانه و رمانتیک باشید از دانلود و تماشای این فیلم ها پشیمان نخواهید شد.
35. غرور و تعصب – Pride and Prejudice – ۲۰۰۵
یک فیلم اقتباسی از رمان جین آستن به همین نام که کیرا نایتلی شخصیت الیزابت بنت را برعهده گرفت و نامزد اسکار شد. او این نقش را به زیبایی ایفا کرد و باعث شد تصورتان نسبت به این شخصیت مثبت تر شود. هر لحظه ی این فیلم زیبا و دلنسین است و علاقه مندان به ژانر عاشقانه را تا پایان راضی نگه می دارد.
34. خواستگاری – The Proposal – ۲۰۰۹
فیلمی به کارگردانی آن فلچر و نویسندگی پتر شیارلی، درباره یک مدیر کانادایی (ساندرا بولاک) و دستیار خوشتیپ و بلندپروازش (رایان رینولدز). او برای اقامت در ایالاتمتحده مجبور است با دستیارش ازدواج کند و سپس برای دیدن خانواده او به آلاسکا میرود. سپس متوجه میشویم که این رئیس بداخلاق چقدر آسیبپذیر است (او سالها پیش خانوادهاش را از دست داده) و سپس عاشق دستیار و خانوادهاش میشود.
33. افسانه تارزان – The Legend of Tarzan – ۲۰۱۶
یک فیلم ماجراجویانه رمانتیک از دیوید یتس، درباره شخصیت معروف تارزان، با این تفاوت که در این فیلم رابطه او با همسرش جین (مارگارت رابی) را نشان میدهد. این فیلم از همان افسانه قدیمی تارزان الهام گرفته اما علاوه بر آن تارزان و جین مجبورند با اهریمن مبارزه کنند و به همین دلیل صحنههای اکشن جالبی خلق میشود.
32. لا لا لند -۲۰۱۶- La La Land
دیمین شزل، نویسنده و کارگردان “لا لا لند”، با ساختن یک فیلم جالب، رمانتیک، جذاب و خوش ساخت، در سال ۲۰۱۷ اسکار بهترین کارگردانی را از آن خود کرد. بازی زیبا و دیدنی “اما استون” و “رایان گاسلینگ” یکی دیگر از جذابیت های این فیلم است؛ فیلمی که در آن تمام احساسات شخصیت ها به صورت رقص، آهنگ و تصمیمات آنها، نشان داده می شود. گفتنی است که این فیلم جایزه ی اسکار بهترین موسیقی اورجینال را هم در سال ۲۰۱۷ به دست آورد. “اما اسنون” نیز اسکار بهترین بازیگر نقش اول را برای بازی در این فیلم دریافت کرد. اگر از طرفداران فیلم های عاشقانه و موزیکال هستید و در عین حال از رویا پردازی لذت می برید، از تماشای این فیلم پشیمان نخواهید شد.
31. گرگومیش – Twilight – ۲۰۰۸
در این فیلم از کاترین هاردویک شاهد داستان یک خانواده خوش آشام، از استفانی مایر، خواهیم بود که اگرچه با بودجه ۳۷ میلیون دلاری و بازیگران ناآشنا ساخته شد اما به یک فیلم پرفروش تبدیل شد. بلا سؤال (کریستین استوارت) یک دختر دبیرستانی معمولی است که به یک شهر کوچک میرود تا با پدرش (بیلی برک)، که یک پلیس است، زندگی کند. زیرا مادرش مجدداً ازدواج کرده است. او عاشق ادوارد کولن (رابرت پاتینسون) میشود که خونآشام است و پوستش زیر نور خورشید میدرخشد. اما این به آن معنا نیست که این خوش آشام ها با دیدن انسان وسوسه میشوند. اگرچه این فیلم در ابتدا باعث نگرانی سینماگران شد اما بهزودی به موفقیت رسید و در زمان اکران ۷۰ میلیون دلار فروش داشت و به موفقترین فیلمی که توسط یک زن کارگردانی شده بود تبدیل گشت. این فیلم در سراسر جهان ۴۰۲,۲ میلیون دلار فروش داشت و سپس ادامه آن تولید شد.
30. آنچه زنان میخواهند – What Women Want – ۲۰۰۰
نانسی مایرز یکی از کارگردانهای موفق فیلمهای کمدی زنانه است. او کارگردانی و نویسندگی این فیلم را بر عهده داشت و از فیلمهای کمدی کلاسیک الهام میگیرد. با بررسی شش کمدی رمانتیک او میتوانید سیر پیشرفت حرفهای او را مشاهده کنید. دیان کیتون در فیلم “بیبی بوم” (۱۹۸۷) که با نگهداری از یک فرزند احساسات انسانیاش را بازمییابد؛ سه دهه بعد هم در فیلم “کارآموز” شاهد آن هاتاوی هستیم که به کار اعتیاد دارد و با رابطه با رئیسش، رابرت دنیرو، قلب و احساسش را بازمییابد. در این فیلم موفق که در سراسر جهان ۳۷۴ میلیون دلار فروش داشت، مل گیبسون مدیر اجرایی یک آژانس تبلیغاتی است که میتواند احساسات و افکار زنان را بشنود، به همین دلیل باریتای او (ماریسا تامی) تصور میکند که او باید همجنسگرا باشد، از آنسو، رئیس سنگدلش هلن هانت از او میخواهد که به دلیل این توانایی محصولات را به زنان بفروشد. مایرز معتقد است که تمام فیلمها بهنوعی تخیلی هستند و از زندگی واقعی ما جالبتر، مهیجتر و رمانتیکتر هستند، به همین دلیل است که برای تماشای آنها به سینما میرویم.
29. پنج تای برتر – Top Five- ۲۰۱۴
فیلمی به کارگردانی و نویسندگی کریس راک درباره یک روز از زندگی یک سلبریتی، آندره آلن (کریس راک)، که میخواهد جدی گرفته شود و زمانی که یکی از گزارشگران نیویورکتایمز (روزاریو داوسون) با او مصاحبه میکند مجبور میشود درباره حرفهاش بهعنوان کمدین صحبت کند. در این فیلم راک و داوسون زوج موفقی هستند که در کنار سایرین، کوین هارت، تریسی مورگان، سدریک و لزلی جونز، نقشآفرینی میکنند. راک برخی از نکات این فیلم را از جولی دل پی، که در گذشته با او همکاری داشت، گرفته است.
طرفداران جنیفر لارنس با دیدن این فیلم هیجان زده می شوند زیرا بار دیگر استعدادهای او را مشاهده خواهند نمود. این فیلم اخلاقیات و باورهای شما را زیرسوال می برد. سفینه فضایی آوالون ۵۰۰۰ مسافر را در یک سفر ۱۲۰ ساله به سیاره هوم استید ۲ می برد. در این میان مشکلاتی باعث می شود جیم پرستون (کریس پرت) بیدار شود. پس از یک سال جیم می خواهد خودکشی کند اما به جای آن مسافر دیگری به نام آرورا لین (جینفر لارنس) را بیدار می کند. برای جلب اعتماد آرورا به او می گوید سیستم اش معیوب شده. آرورا پس از اگاهی از اینکه آن سیاره را دیگر نخواهد دید خاطرات خود را نوشته و عاشق جیم می شود. با این حال پس از اینکه متوجه می شود جیم چه کرده، از اینکه زندگی او را نابود کرده است از جیم متنفر می شود. رویارویی با مرگ باعث می شود به وضعیت خود بیندیشند. آرورا تصمیم می گیرد به جای خوابیدن در محفظه زمان باقی مانده را با جیم بگذراند. شما کدام یک را ترجیح می دهید؟ زندگی با افرادی که نمی شناسید یا وقت گذرانی با تنها کسی که عاشق اش هستید؟
27. دو عاشق – Two Lovers- ۲۰۰۸
عشق همیشه تأثیرگذار است بخصوص اگر خواکین فینیکس هم در آن حضور داشته باشد. جیمز گری کارگردانی و نویسندگی آن را بر عهده داشت و البته از داستان کوتاه “شبهای سفید” فئودور داستایفسکی الهام گرفته و آن را به یک فیلم موفق تبدیل نموده است. ونسا شاو، گوینت پالترو و ژاک فنیکس در یک مثلث عشقی قرار دارند. این فیلم با صحنه خودکشی آغاز شده و صحنههای بعدی نیز از آن شادتر نیستند، اما کارگردانی گری آنقدر موفق است که این داستان را به یک داستان متفاوت تبدیل میکند.
26. شکل آب -۲۰۱۷- The Shape of Water
اگر به فیلم های عاشقانه و فانتزی علاقه دارید حتما این فیلم را تماشا کنید. داستان این فیلم در سال ۱۹۶۲ میلادی در جریان است و درباره ی دختری ناشنوا به نام “الیسا” است که به عنوان یک نظافتچی در آزمایشگاهی دولتی کار می کند. “الیسا” به طور اتفاقی با موجود دوزیست عجیبی که به آزمایشگاه آورده می شود ملاقات می کند و با زبان اشاره با او ارتباط برقرار می کند؛ این رابطه رفته رفته صمیمی تر می شود تا جایی که “الیسا” عاشق این موجود شده و تصمیم می گیرد او را از آزمایشگاه بیرون ببرد.
یکی از نقاط قوت فیلم “شکل آب” فضا سازی و موسیقی مناسب آن است که مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد. این فیلم در سال ۲۰۱۸ جایزه ی اسکار بهترین فیلم را از آن خود کرد.
25. وفادارانه – High Fidelity – ۲۰۰۰
این فیلم از چند لحاظ یک فیلم برتر است: بهترین اقتباس از رمان نیک هورنبی (درباره یک پسر)، بهترین فیلم استفان فیرز و بهترین اجرای جان کیوساک. وفادارانه داستان عاشقانه یک مرد و هنرمند موردعلاقهاش است. همچنین میتوان آن را داستان مردی دانست که در گذشته گیر کرده و هنوز هم عاشق زنان ترانه نویس است. حتی امروز هم میتوانید از دیدن این فیلم لذت ببرید و مطمئن باشید تأثیرگذاری ۱۷ سال پیش خود را حفظ کرده است.
نویسنده و کارگردان این فیلم جف نیکولز در زمان اکران آن در جشنواره کن معتقد بود که این فیلم آنچنانکه باید با اقبال مواجه نشده است. این فیلم بر اساس داستان واقعی زندگی زوجی به نامهای ریچارد و میلدرد لاوینگ ساخته شده که در سال ۱۹۶۷ به جرم ازدواج با یکدیگر از ویرجینیا تبعید شدند. در این فیلم جوئل اجرتون، بازیگر استرالیایی در نقش ریچارد و بازیگر دورگه ایرلندی روث نگا در نقش میلدرد ظاهر شدهاند. فیلمساز این فیلم تلاش کرد تا داستان این فیلم را بدون هرگونه اغراق به نمایش بگذارد، چیزی که در هالیوود بهندرت اتفاق میافتد. این فیلم داستان زوجی است که از لحاظ قانونی نمیتوانند در کنار هم بمانند و هنرمندان فیلم هم این رنج و فراق را بهخوبی نشان میدهند. این فیلم بسیار تأثیرگذار بود و نگا برای اولین بار نامزد جایزه اسکار شد.
23. زندگی ادل – Blue Is the Warmest Color- ۲۰۱۳
این فیلم روایتگر عشق میان دو زن همجنسگرا است، دختر جوانی به نام ادل (با بازی ادل اگزارکوپولوس) که اگرچه در ظاهر از نظر جنسی به مردان تمایل دارد، اما پس از آشنایی با دختری به نام اما (با بازی لئا سدو) به او دل میبازد. بنابر تصمیم اعضای هیئتداوران، نخل طلا علاوه بر کارگردان، استثنائاً به دو هنرپیشه زن این فیلم، یعنی ادل اگزارکوپولوس و لئا سیدو نیز اهدا شد. فیلمبرداری این فیلم ۸۰۰ ساعت طول کشید و محصول نهایی آن یک فیلم ۱۷۹ دقیقهای است. بسیاری این فیلم موفق از عبدللطیف کشیش را یک فیلم بحثبرانگیز میدانستند بااینحال بسیار موفق از آب درآمد.
22. دیو و دلبر – Beauty and the Beast – ۲۰۱۷
یک اثر کلاسیک از دیزنی با یک داستان اسطوره ای زیبا و بازیگران درخشان که به یکی از جذاب ترین داستان های عاشقانه تبدیل شده است. در این فیلم شاهد یک داستان عمیق تر، مخصوصا از جانب دیو، هستیم. بازیگران با خلق یک داستان عمیق فیلم را دیدنی می کنند. داستان عشق های نامتعارف و غیر عادی معمولا طرفدران زیادی دارند و “دیو و دلبر” بدون شک یکی از بهترین آنهاست.
21. عشق و بسکتبال – Love & Basketball – ۲۰۰۰
در سینمای هالیوود امروز کارگردانان مطرح زن بسیاری وجود دارد که یکی از آنها جینا پرینس-بایدوود، کارگردان و نویسنده مطرح است که تاکنون فیلمهای کوتاه و بلند و سریالهای تلویزیونی را کارگردانی نموده و جوایز متعددی کسب نموده است. این فیلم ورزشی داستان عمر اپس و سانا لاتان، دو بازیکن بسکتبال رقیب را نشان میدهد که از دوران کودکی عاشق هم بودهاند. این فیلم فروش بالایی داشت و برای این کارگردان جوایزی را به همراه آورد. همچنین نام او را بهعنوان یک کارگردان مطرح بر سر زبانها انداخت.
برخی فیلسوفان معتقد اند اگر بعضی آدم ها چیزی از عشق نمی شنیدند، هرگز عاشق نمی شدند. واقعا اگر ما هیچ گاه در سینما و ادبیات نام عشق را نمی شنیدیم اینگونه در جستجویش بودیم؟ فیلم “خرچنگ” ما را با سوال هایی از این دست مواجه می کند و نقش جامعه و انسان های دیگر را در مورد روابط عاطفی بررسی می کند. فیلم “خرچنگ” در دنیای عجیبی با قوانینی عجیب تر می گذرد و تماشایش ما را شوکه می کند، می ترساند و راجع به پیروی از قوانین جامعه خودمان به فکر فرو می برد.
19. من عشق هستم – I Am Love – ۲۰۰۹
تیلدا سوئینتن میتواند با هر گریم و در هر نقشی درخشان ظاهر شود. او در این فیلم ملودرام برای اولین بار با کارگردان ایتالیایی لوکا گوادانینو همکاری داشته و در نقش اما، زنی که با یک مرد اشرافزاده میلانی ازدواج کرده، ظاهر میشود. اما زمانی که همسر او تصمیم میگیرد دارایی خانوادگی را به پسر و نوهاش که میخواهند یک رستوران داشته باشند، واگذار کند همهچیز تغییر میکند. او در ابتدا یک مادر و همسر معمولی است اما پس از آشنایی با آشپز این رستوران همهچیز تغییر میکند.
یک فیلم عاشقانه از تاد هینز درباره عشق میان کارول (کیت بلانشت) و ترز بلیوت (رونی مارا) در دهه ۵۰ میلادی که بسیار تأثیرگذار است. این فیلم توجه منتقدین را به خود جلب کرد و بسیاری این فیلم را یک فیلم ملودرام و غمانگیز میدانند.
17. دفترچه امیدبخش – Silver Linings Playbook – ۲۰۱۲
فیلم درام، کمدی و عاشقانهٔ آمریکایی به کارگردانی دیوید او راسل است. فیلمنامهٔ این اثر نوشتهٔ خود راسل برگرفته از رمانی با همین نام از متیو کوئیک میباشد. جنیفر لارنس و بردلی کوپر در این فیلم نقش یک زوج شکستخورده اما جذاب را ایفا میکنند. این رابطه کمدی جالب و درعینحال تأثیرگذار است زیرا در کنار هم میتوانند عشق واقعی را بیابند. جنیفر لارنس از آن دست بازیگرانی است که هویت جدیدی به شخصیت بخشیده و به همین دلیل جایزه بهترین بازیگر زن فیلمهای کمدی را دریافت نمود.
16.بیمار بزرگ -۲۰۱۷- The Big Sick
این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است. “کمیل نانجیانی” پسری پاکستانی است که از بچگی در شیکاگو بزرگ شده است و به عنوان یک استند آپ کمدین مشغول به کار است. خانواده ی کمیل اصرار دارند که او با دختری پاکستانی ازدواج کند ولی او عاشق دختری آمریکایی به نام “امیلی” می شود. بعد از مدتی “امیلی” دچار بیماری سختی می شود و این اتفاق، مسیر زندگی این دو نفر را متحول می کند.
15. بحث کافیه – Enough Said – ۲۰۱۳
پنجمین فیلم کارگردان مطرح، نیکول هلوفسنر، بهترین و تأثیرگذارترین فیلم اوست. جولیا لوئی-درایفوس در نقش زنی مطلقه به نام اوا تصمیم میگیرد به دنبال کسی بگردد تا به او علاقهمند شدن را یاد بدهد. در این میان، او با دوست شوهر سابق خود آشنا میشود، آلبرت که مطلقه است و شاعری به نام ماریان، که او هم یک مشتری و دوست است. دختران همه آنها به کالج میروند.
14. کوهستان بروکبک – Brokeback Mountain – ۲۰۰۵
هنوز هم پس از ۱۲ سال دیدن این فیلم تأثیرگذار و متأثرکننده است، بخصوص اینکه یکی از بازیگران اصلی این فیلم یعنی هیث لجر، از دنیا رفته است. این فیلم توسط آنگ لی کارگردانی شدهاست و برگرفته از داستان کوتاه «کوهستان بروکبک» نوشتهٔ انی پرو میباشد. این فیلم بازیگرانی نظیر هیث لجر، جیک جیلنهال، میشل ویلیامز و آن هاتاوی را به بازیگران مطرح تبدیل نمود. این فیلم داستان عشق میان دو مرد همجنسگرا را نشان میدهد که با وجود علاقه شدید نمیتوانند کنار هم باشند و به همین دلیل پایان غمانگیزی دارد.
13. ستاره ای متولد شده است -۲۰۱۸- A Star Is Born
اگر به دیدن فیلم های عاشقانه با پایانی غم انگیز و نه چندان قابل پیش بینی علاقه دارید، این فیلم را تماشا کنید. “ستاره ای متولد شده است” داستان عشق پسری خواننده به نام “جکسون” (با بازی “بردلی کوپر”) به دختری است که به خوانندگی علاقه دارد اما فرصت رشد و پیشرفت در این زمینه را پیدا نکرده است.
“ستاره ای متولد شده است” در مراسم اسکار ۲۰۱۹ جایزه ی بهترین موسیقی اورجینال را دریافت کرد.
تماشای سومین فیلم لی چانگ دانگ اصلاً آسان نیست. این فیلم درباره مردی است که دچار ناتوانی ذهنی شده و درست پس از آزاد شدن از زندان عاشق زنی میشود که به فلج مغزی مبتلاست، به همین دلیل یکی از رمانتیکترین فیلمهای تاریخ سینماست. بسیاری آن را یک فیلم رئال و تأثیرگذار میدانند. سول کیونگ گو و مون سو ری نقشآفرینی بسیار چشمگیری داشتند و بهخوبی توانستند رابطه میان اعضای یک خانواده را نشان دهند، بهطوریکه تصور میکنید به صحنهای از یک زندگی واقعی نگاه میکنید.
هرچند سال یکبار یک فیلم برتر به دنیای سینما وارد میشود. این فیلم هم یکی از این فیلمهای برتر است که اشکتان را درمیآورد، حالا چه اشک شوق یا اشک غم. سایورس رونان در بروکلین نقش زن جوانی به نام آلیس را بازی میکند که در حین رقص عاشق یک پسر ایتالیایی میشود. جان کراولی داستان فیلم را از رمان کولم تویبین اقتباس نموده است. قهرمان زن داستان در پایان فیلم به این نتیجه میرسد که جایی که هستید مهم نیست بلکه نحوه زندگیتان و افرادی که در کنارتان هستند مهماند.
10. درخشش ابدی یک ذهن پاک – Eternal Sunshine of the Spotless Mind – ۲۰۰۴
افراد فراموشکار خوشبختترند. هر کس که به تواناییهای جیم کری و کیت وینسلت در نقش دراماتیک شک دارد باید بهترین فیلم میشل گوندری را تماشا کند. سؤال اصلی این فیلم این است: آیا بهتر است کسی را دوست داشت و او را از دست داد یا اینکه اصلاً به یاد نیاوری که کسی را دوست داشتی. در این فیلم افراد میتوانند به یک کلینیک رفته و خاطرات خود را از ذهنشان پاک کنند. اما در نهایت قلب بسیاری از خاطرات را نگه میدارد و پیروز میشود. برای دانستن پاسخ عقل و عشق این فیلم را تماشا کنید.
9. ندیمه – The Handmaiden – ۲۰۱۶
فیلمی به کارگردانی پارک چان-ووک است که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. این فیلم بر اساس داستانی از سارا واترز ساخته شده است. دهه ۱۹۳۰، کُره. در دورهٔ اشغال ژاپن، دختری بهعنوان دستیار برای یک زن ثروتمند ژاپنی که زندگی منزویای را در کاخی بزرگ میگذراند، استخدام میشود و رابطهای عاشقانه بین او وزن ثروتمند شکل میگیرد. اما او بهصورت مخفیانه درگیر توطئهای علیه آن زن ژاپنی میشود. کارگردان این فیلم با قرار دادن قطعات پازل مانند از بیننده دعوت میکند تا خودش داستان فیلم را حدس بزند. با تماشای این فیلم متوجه میشوید که راوی آن چندان قابلاعتماد نیست و از همهچیز خبر ندارد. تنها چیزی که میتوانیم به آن اطمینان داشته باشیم این است که این زنان به هم علاقه دارند و از مردانی که آنها را به بازی درآورده بودند پیشی میگیرند. این فیلم را میتوان یک اثر فمینیست دانست.
8. دریای آبی عمیق – The Deep Blue Sea – ۲۰۱۱
ترنس دیویس در طول فعالیت کارگردانیاش هشت فیلم ساخته که این فیلم برترین آنها محسوب میشود. از بازیگران آن میتوان به ریچل وایس، تام هیدلستون، و سایمون راسل بیل اشاره کرد. ریچل وایس و تام هیدلستون نقش دو عاشق را ایفا میکنند که در زمان جنگ رابطه عاشقانهای باهم داشتند که به شکست مبدل شد. این فیلم یک تراژدی تمامعیار است که وایس را در اوج یک فروپاشی روانی نشان میدهد.
7. تنها عاشقان زنده میمانند – Only Lovers Left Alive – ۲۰۱۳
نام فیلمی بریتانیایی-آلمانی است که در سال ۲۰۱۳ به کارگردانی جیم جارموش ساخته شد. او این فیلم عاشقانه را با بودجه ۷ میلیون دلاری در خرابههای دترویت و تانگیر ساخت. آدام موزیسین گوشهگیرِ خونآشامی است که قرنها در دیترویت زندگی کرده، پس از مدتی یار همیشگیاش ایو از آفریقا نزد او بازمیگردد. این دو از بازار سیاه خون تهیه میکنند و به آنها کاری ندارند. پس از مدتی خواهر کوچکتر ایو که او هم خونآشام است نزد آنها آمده و درباره ارتباط انسانی آدام با دنیای بیرون خیالهایی در سر دارد.
6. در حال و هوای عشق – In the Mood for Love – ۲۰۰۰
فیلمی از ونگ کار وای که میتواند بهترین آثار عاشقانه سینمای جهان را به رقابت بطلبد. در این فیلم دو همسایه که هر دو متأهل هستند عاشق هم شده و پس از ساعتها حرف زدن باهم شب هنگام به اتاقهایشان بازمیگردند. بااینکه در اجرای مگی چانگ و تونی لونگ هیچگونه رابطه صمیمانه یا جنسی نیست اما میتوان احساس میان آن دو را با تمام وجود حس کرد. این مسئله هم خوب است هم بد، زیرا ترکیبی از تنش جنسی و خواستههای سرکوب شده است که به هیچ شکلی رها نمیشود.
یکی از برترین فیلمهای ساخته شده درباره هوش مصنوعی توسط اسپایک جونز که وابستگی ما به تکنولوژی را نشان میدهد. این فیلم درباره مردی (خواکین فینیکس) است که در سالهای آینده لوسآنجلس زندگی کرده و عاشق یک سیستم کامپیوتری میشود. اسکارلت جوهانسون در این فیلم یکی از بهترین نقشهای دوران بازیگریاش را ایفا میکند، آن هم بدون اینکه از نظر فیزیکی ظاهر شود! به همین دلیل هنوز هم پس از چهار سال دیدن این فیلم خالی از هیجان نیست.
4. پیش از غروب – Before Sunset – ۲۰۰۴ و پیش از نیمهشب – Before Midnight – ۲۰۱۳
دو فیلم عاشقانه موفق از ریچارد لینکتر که یکی پس از دیگری به بازار آمد. پیش از غروب آنقدر کامل و بیعیب و نقص ساخته شده بود که تصور ساخت نسخه دنباله آن اشتباه به نظر میرسید. اما اکران پیش از نیمهشب به ما ثابت کرد که اشتباه فکر میکردیم. ایتان هاک و جولی دل پی بهعنوان نویسندگان نامزد جایزه اسکار و عشاق فیلم ثابت کردند که بهترین زوج سینمایی هستند.
3. عروسی مانسون – Monsoon Wedding – ۲۰۰۱
فیلمهای میرا نایر معمولاً چالشبرانگیز و مستقل هستند، مانند سلام بمبئی در سال ۱۹۸۸ که نامزد بهترین فیلم خارجی اسکار شد، کاماسوترا: داستانی از عشق، میسیسیپی ماسالا و عروسی مانسون. در این فیلم درام خانوادگی آدیتی قرار است به شکل سنتی ازدواج کند و چند روز مانده به عروسی به جوانی که بهتازگی از تگزاس بازگشته آشنا میشود. او ناگهان ازدواجش با مرد مسنتر را برهم زده اما بازهم به او بازمیگردد و نامزدش او را میبخشد. نایر در این فیلم بهخوبی داستانهای فرعی و دکور رنگارنگ را به نمایش گذاشته و در این راه از دوربینهای دستی استفاده میکند. در این فیلم صحنه خستهکنندهای وجود ندارد و زوجهای عاشق به پایان شادی دست مییابند.
یادداشت مترجم: این مقاله مربوط به فیلمهای قرن ۲۱ (سال ۲۰۰۰ به بعد) بوده و فیلم تایتانیک در قرن بیستم (سال ۱۹۹۷) ساخته شده است. دلیل قرار گرفتن تایتانیک در آپدیت مقاله، نظرات بسیاری از مخاطبان است که از غیبت این فیلم در لیست ابراز ناراحتی کردند و ما به احترام مخاطبین عزیز پروشات، این فیلم را نیز در لیست قرار دادیم.
احتمالا نیازی نیست که چیزی درباره این فیلم بنویسیم، زیرا این فیلم توانست یک داستان ساده را به یک خاطره فراموش ناشدنی برای تمام سینمادوستان تبدیل کند. همه چیز در این شاهکار سینمایی وجود دارد، عشق، نفرت، علاقه، شادی، غم؛ همه و همه را در تایتانیک خواهید یافت. این فیلم از جیمز کامرون در ردیف دوم پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما قرار گرفته است. بازی جذاب لئوناردو دیکاپریو و کیت وینسلت نیز ستودنی و درخور یکی از بهترین عاشقانههای تاریخ سینماست.
این فیلم از سینمای فرانسه یکی از درامهای زیباست که ارزش قرار گرفتن در این لیست را دارد. این فیلم سوال مهمی را مطرح میکند و آن این است که کدام حس انسان تا آخر عمر با او باقی میماند؟ در این فیلم شاهد یک زوج سالخورده به نام های آنه و جورج هستیم که هر دو استاد بازنشسته موسیقی هستند. زندگی آنها با سکته آنه دچار چالش میشود و داستان فیلم را رقم میزند. پیشنهاد میکنیم این فیلم را از دست ندهید.