نقد و بررسی فیلم جوکر Joker ،خلاصه فیلم: جوکر داستان تبدیل یک انسان سرخورده و مطرود اجتماعی به یک شخصیت دهشتناک روانی است. داستان تاثیر پلیدی و پلشتی بر تک تک افراد جامعه، چنانکه دیگر مرز میان خوبی و بدی مشخص نیست.با 2مووی همراه باشید.
وامل فیلم
کارگردان : Todd Phillips
نویسندگان : Todd Phillips, Scott Silver
بازیگران : Joaquin Phoenix, Robert De Niro, Zazie Beetz, Frances Conroy, Brett Cullen, Glenn Fleshler
نقد فیلم جوکر Joker
جوکر Joker آخرین اثر Todd Phillips است که او را با سری فیلمهای Hangover به یاد میآوریم. با آنکه اولین Hangover فیلم چندان بدی نبود و خلاقیتهای منحصر به فردی در فرم روایت و تصویرسازی داشت اما به واقع جوکر، فیلمی است که یک سر و گردن از دیگر آثار کارگردانش بالاتر است و حاصل یک امتزاج مبارک از سینمای تجاری و ابرقهرمانیِ امریکایی با دغدغههای جامعهشناختی است که برخلاف هر دو گونه از آن سینماها، نه بر محور یک داستان پیچیدهی حادثهخیز بلکه پیرامون شخصیت و دغدغههای درونی آرتور فلک (با بازی واکین فینکس) شکل میگیرد. این بدان معنا نیست که فیلم از داستان و حادثه برخوردار نیست بلکه بدان معناست که محوریت اصلی فیلم، بر پایه افت و خیزهای درونی شخصیت آرتور شکل میگیرد و تمام تلاشهای کارگردان در کلوزآپهای متعددی که از آرتور فلک جوکر Joker میگیرد در راستای همین موضوع است. درحالیکه شاید این حجم از استریم کلوزآپهایی از دست و چشم و دهان جوکر در قواعد بصری سینمایی به راحتی قابل درک نباشد.
نقد و بررسی فیلم جوکر Joker
داستان فیلم از قضا به شدت پیچیده و در پازلی هماهنگ با شخصیت جوکر DC است. همان جوکری که مقاطع مختلف زندگیاش در کمیکبوکهای مختلف و فیلمهای گوناگون به تصویر کشیده شده است اما همواره با بتمن مقارن بوده است. اما تا آنجا که نگارنده مطلع است، کمتر داستانی به این مقطع از زندگی جوکر پرداخته است. در مجموعه Killing Joke که تیم برتون آن را بهترین کمیک بتمن و یکی از بهترین کمیکهای تاریخ میداند، جوکر را یک کمدین ناموفق میداند. البته آن داستان هم در مقطعی است که بتمن حضور دارد و جوکر در تقابل با او قرار میگیرد و حتی با ربودن دختر گوردون به جنگ با بتمن میرود (گوردون همان فردی است که در فیلم شوالیه تاریکیِ نولان نقشش را گری اُلدمن بازی میکرد) همچنین دربارهی جوکر تا قبل از این معمولا این نکته وجود داشت که او در طیِ درگیری با بتمن به داخل پس ماندههای شیمیایی سقوط میکند و رنگش تغییر کند. همچنین در پیِ مرگ همسرش، دیوانه میشود و جوکر متولد میشود. اما مهمترین نکته دربارهی جوکر از زمان خلق او، این مسئله است که هیچ روایت دقیقی از او وجود ندارد و هر گذشته و سابقه و تجربهای صرفا یک احتمال است که میتواند درست باشد یا نباشد. خود جوکر نیز در روایتهای کمیکبوکها و حتی فیلمها، به این احتمالی بودن و حدس و گمانها دربارهی زندگیاش دامن میزند؛ مثلا در فیلم شوالیهی تاریکی، جوکر دو روایت مختلف از زندگیاش ارائه میکند. در یک جا میگوید پدرش که یک الکلی معتاد بوده، با چاقو به مادرش حمله میکند و زمانیکه به سمت او میآید به این بهانه که «چرا اینقدر جدی هستی پسر؟» با چاقو، لبخندی روی صورتش میکشد. در جای دیگر میگوید همسرش یک قمارباز بوده و به علت بدهی زیاد، طلبکاران، صورتش را خط خطی میکنند. جوکر برای این که نشان دهد این موضوع برایش اهمیتی ندارد، با چاقو روی صورت خود لبخندی ایجاد میکند اما همسرش او را ترک میکند.
اما با تمام این احوالات، جوکر فیلمِ جوکر Joker ، در عین اینکه در قسمتهای مختلف داستان و به خصوص در کلیات، به داستان اصلی متعهد است اما رویکرد داستانیاش در راستای تکمیل شخصیت درونی آرتور فلک و چکونگی تبدیل شدن آرتور به جوکر است.
نمونههایی از وفاداری به داستان اصلی را در موارد متعددی میتوان دید از جمله : او همچون جوکر Killing Joke، یک کمدین ناموفق است که در کار خود به کلی شکستخورده است و حتی توان ادارهی زندگی خود را ندارد. او در نقش یک دلقک (Clown) به دلقکبازی برای رستورانها یا نهایتا در مهدکودک مشغول است. دیوانگی جوکر در او به شکل بیماری روانی Pseudobulbar affect یا ناخویشتنداری عاطفی، نمود پیدا کرده که در پیِ آن، خندهها یا گریههای هیستریک برایش ایجاد میکند. وجههی خندان جوکر نیز در آرتور فلک، از اثرات همین بیماری به وجود آمده است که او مدام در استرس و خندههای عصبی است. او همچون جوکر به شدت غمگین است اما به نظر خوشحال میرسد. مادرش او را هپی (happy) صدا میزند. درحالیکه در سکانس مرگ مادرش در بیمارستان، به او میگوید که هیچگاه خوشحال نبوده است. همچنین جملهی اولی که به چشم مددکار آرتور در جلسهی روانشناسی میخورد که در آن آرتور نوشته است : “من فقط امیدوارم مرگم بیشتر از زندگیم با عقل جور دربیاد”، دقیقا همان جملهایست که بتمن دوران طلایی در وصف جوکر میگوید که ” فقط با عقل خودش جور در میاد”. همچنین همانطور که جوکر، در داستان بتمن، پلیس گاتهام را تهدید کرد که ” امروز سه نفر از شهروندان محترم گاتهام را در زمانهای معینی خواهم کشت”، در این فیلم نیز او 3 نفر از شهروندان گاتهام سیتی را میکشد که بعدا توماس وین آنها را شهروندان محترم و نیکوکار گاتهام معرفی میکند. و مهمتر از همه ربط و نسبتی است که کارگردان (Todd Phillips) در این فیلم، بین آرتور فلک (جوکر) و بروس وین (بتمن) برقرار میکند و به نوعی این تعلیق را در مدت قابل توجهی از فیلم ایجاد میکند که جوکر و بتمن (که البته هنوز کودک است) با یکدیگر برادرند و شاید تمام مشکلات بعدی آنها نیز از همینجا نشات بگیرد. البته آرتور با رو شدن پرونده روانی مادرش و حرفهای توماس وین، متقاعد میشود که مادرش متوهم است. اما شاید ریشهی درگیری احتمالی او با بروس وین (بتمن احتمالی آینده) را بتوان در دیالوگی که بین آرتور و توماس وین در دستشویی اتفاق میافتد، جستجو کرد؛ جایی که آرتور میگوید : “من هیچی از تو نمیخواستم. شاید فقط مهربونی میخواستم … فقط یه بغل ، بابا!!! فقط میخواستم یکم بهم خوبی کنی” و فقدان این توجه و خوبی در جوکر حس حسادتی نسبت به بروس وین ایجاد میکند که آن دو را تا ابد دشمن یکدیگر باقی میگذارد.
نقد و بررسی فیلم جوکر Joker
همچنین نمایش اتفاق معروفِ قتل توماس وین و همسرش در مقابل چشم بروس وین (بتمن) که به نوعی میتوان گفت حادثهی خلق بتمن است، در این فیلم نیز تکرار میشود و بدون شک مقصر این ماجرا کسی جز جوکر نیست. همانطور که پلیسی که جوکر را میبرد نیز میگوید “که همهی این اتفاقا تقصیر توئه”.
باز هم کارگردان فیلم جوکر Joker هدفی دارد که تو گویی قصد دارد تولد شخصیتی مثل بتمن را به نوعی به جوکر نسبت دهد. جوکری که حالا دیگر آرتور فلک نیست و روح عصیانگر جوکر در او متجلی شده است. جوکری که از دلِ حادثهی قطار و درگیری با کارمندان توماس وین متولد شده است. با آنکه متولد شدن جوکر و بتمن و … حاصل صرفا یک اتفاق نیست و کل فضای جامعه و شخصیت درونی این افراد، آنها را به این سمت و سو میکشاند. اما این حادثهی محوری، یک نماد قابل توجه است که دربارهی آرتور فلک و تبدیل شدن او به جوکر، به شکل بسیار درخشانی اتفاق میافتد. این سکانس بینظیر، در یک فضاسازی خاص اتفاق میافتد درحالیکه او یک اشتباه بزرگ مرتکب شده است و اسلحهاش در مهدکودک لو رفته و از کارش اخراج شده و حالا میبیند که یک عده اراذل در مترو، مزاحم یک زن شدهاند. درحالیکه آرتور به شکل دیوانهواری میخندد، چراغهای مترو روشن و خاموش میشود، صدای هوای تونل، کل فضا را برداشته است و فقط طنین گلوله است که میتواند اثرات 7 نوع دارو را از بین ببرد و جوکرِ نهفته در آرتور را بیدار کند. تطابق دوگانگی خاموشی و روشنی در ذهن آرتور، مقارن میشود با روشنی و ظلمت و از درون ظلمت، آرتورِ بیدست و پای مظلوم به هیولای درونِ خود بیدارباش میدهد. او دیگر نمیخواهد زیر دست و پای یک جامعهی کثیف له شود و تو گویی زمان آن رسیده است که وجدان خشمگین اجتماع، در چهرهی خندان جوکر، اسلحهی انتقام را بیرون بکشد تا مرهمى باشد بر عقدههای فروخفتهی این روح خسته که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. در این هنگامهی شکوهمند است جوکر متولد میشود. او میرقصد، مراقبهی تایچی میکند و این زمانی است که جوکر با جرات تمام در حالیکه تصویر اسلوموشن میشود، در آغوش معشوقهاش غرق میشود. معشوقهای که قبل از این، تنها خاصیتش، پیشنهاد خودکشی است اما حتی اگر همراهیش واقعی نباشد، حداقل از جوکر میترسد.
اما مهمترین نمود اجتماعی جوکر Joker که با هوشمندی ویژهای به مخاطب ارائه میشود، اعتراضات مدنی اما همراه خشونت در بین افرادی است که حالا همگی یک ماسک دلقک (Clown) بر روی صورت دارند تا شناسایی نشوند. اینها دقیقا همان افرادی هستند که توماس وین در مصاحبهی تلوزیونیاش از آنها نام میبرد؛ یعنی افرادی بزدلی که از نمایش خود واقعیشان هراس دارند و فرصتطلبانی که از اوضاع بهمریخته، ماهی میگیرند و همچنین افرادی که در یک تقابل فقیر و غنی قرار گرفتهاند و چون ثروتمند نشدند، دست به اعتراض زدند. اما در بین همهی این دلقکها، فقط و فقط یک جوکر وجود دارد. او نه تنها قصد مخفی کردن چهره و شخصیت خود را ندارد بلکه با شوق هرچه بیشتر درصدد نمایش خود و بیان افکارش است. او ماسک نمیزند چرا که دلقک نیست. او حتی به فکر تقابل غنی و فقیر هم نیست. با آنکه شاید بیشتر از همهی آن دلقکها، تحت فشار مالی باشد. سکانس پخش صحبتهای توماس وین در تلوزیون را به یاد بیاورید وقتی توماس وین از تقابل فقیر و غنی سخن میگفت درحالیکه جوکر با تمسخر میخندید، تمام استخوانهای دندهاش را به نمایش میگذاشت درحالیکه او به موری فرانکلین (با بازی رابرت دنیرو) میگوید که ابدا قصد چنین اهدافی را ندارد و فقط توقع آنچیزی را دارد که لیاقتش را دارد. جوکر انسانهای بد را میکشد، بدون توجه به فقیر یا غنی بودن آنها. او رندال (دوستی که به او اسلحه داد) را میکشد در حالیکه گری (کوتوله) را نمیکشد، درحالیکه هر دو نفر از یک قشر هستند اما جوکر به هرکس آنچیزی را هدیه میدهد که لیاقتش را دارد. از نظر او مادرش لیاقتش فراتر از یک پایان کمیک نیست. پایانی که خدای سرزمین اساطیریش، جوکر است و تصمیم میگیرد که چگونه با دیگران بازی کند تا سرگرم شود. موری فرانکلین سلطان کمدی هم از این قضیه مستثنا نیست. او به خوبی میداند که سرزمین موری فرانکلین، سرزمین تراژدی است حتی اگر مردم در آن بخندند و سرزمین جوکر، سرزمین کمدی است حتی اگر مردم در آن نخندند بلکه بیندیشند. و با آنکه این اندیشیدن به طور کامل اتفاق نمیفتد اما جوکر به همین میزان از تاثیرگذاری نیز راضی است. او نگران فقیر و غنی نیست چرا که این دوگانه را توماس وین در ذهن مردم گذاشت. حتی نگران جوکر و دلقک هم نیست چرا که این لقب را نیز موری در برنامهاش به او داد وقتی در حال تمسخر او بود. او تنها و تنها به یک چیز فکر میکند و آن خوشحال بودن است. آرتور به مادرش میگوید که حتی یک لحظه در طول عمر خوشحال نبوده اما خوشحالی او را به وضوح میتوان در چهرهی او دید وقتی روی دست دلقکها قرار گرفته و به آنها نگاه میکند. جوکر دیگر تنها نیست بلکه ارتشی از دلقکها برای خود دارد. ارتشی که به تاسی از او توماس وین را به مانند موری فرانگلین به لیاقتش میرسانند.
به واقع میتوان گفت که فیلم Joker در تک تک لحظههای خود، حضور مطلق دو عنصر اساسی این فیلم یعنی Todd Phillips و Joaquin Phoenix را حس میکند.
سکانسهای بیهوده در فیلم به ندرت دیده میشود. فضاسازیهای شهری کاملا به اندازه و درست به نمایش در مى آید. از آکسسوار مهمی مثل آینه، به خوبی و درستی استفاده میشود. به یاد بیاورید سکانسی که جوکر میخواهد وسایلش را از کمد خود بردارد و خود را درون آینه میبیند. تمام زوایای دوربین برای به نمایش کشیدن جوکر، سراسر احترام و در راستای ایجاد همذاتپنداری بیننده با کاراکتر است. سمپاتی بیننده با جوکر، به دقیقترین شکل ممکن اتفاق مى افتد. چگونه میتوان این جوکر عزیز را دوست نداشت وقتی بیش از یک ساعت با نمای کمی لو انگل دیده شده است؟!
سکانسهای بیهوده در فیلم به ندرت دیده میشود. فضاسازیهای شهری کاملا به اندازه و درست به نمایش در مى آید. از آکسسوار مهمی مثل آینه، به خوبی و درستی استفاده میشود. به یاد بیاورید سکانسی که جوکر میخواهد وسایلش را از کمد خود بردارد و خود را درون آینه میبیند. تمام زوایای دوربین برای به نمایش کشیدن جوکر، سراسر احترام و در راستای ایجاد همذاتپنداری بیننده با کاراکتر است. سمپاتی بیننده با جوکر، به دقیقترین شکل ممکن اتفاق مى افتد. چگونه میتوان این جوکر عزیز را دوست نداشت وقتی بیش از یک ساعت با نمای کمی لو انگل دیده شده است؟! به یاد بیاورید سکانس مصاحبه موری با جوکر را وقتی جوکر دفترش را درمیاورد و طبق نقشه، خود را آماده میکند برای جوک knock knock اما چشمش به جملهی I just hope my death makes more sense than my life. (من فقط امیدوارم مرگم بیشتر از زندگیم با عقل جور دربیاد) می افتد و شاید بیننده در این هنگام هراسناک شود که نکند جوکر قصد خودکشی داشته باشد!!! و این دقیقا همان لحظهای است که بیننده شیفتهی جوکر شده است و حتی حاضر است king of comedy را قربانی کند اما جوکر را نزد خود نگاه دارد. اما در پایان این نوشتهی طولانی تنها میتوان زبان به تحسین گشود از بازی واکین فینکس در نقش این جوکر که به واقع از ضربآهنگ طنین خندههایش از سکانس دوم، قابل تشخیص بود که قرار است با چه پدیدهی منحصر به فردی روبرو باشیم. حفظ پیوستگی این خندههای عصبی در طول فیلم و حتی تغییر مدل این خندهها وقتی جوکر کاملا به اوضاع مسلط بود، مزیت عجیبی به فیلم اعطا میکند. مدل اسلحه دست گرفتن جوکر و شباهتش به استایل تصاویر اغراقشدهی کمیکبوکها از دیگر شاهکارهای او در این فیلم است. ما تا قبل از این فیلم، واکین فینکس را در Her با آن استایل بسیار بانمکش یا در Gladiator با آن علامت دادنهای مرگ و زندگیش و یا در Master و Walk the Line و Hotel Rwanda و Sign به یاد میآوردیم اما بدون شک از این پس او را فقط با Joker و خندههای هیستریکش به یاد خواهیم آورد.