بهترین فیلم های معمایی و رازآلود از دسته فیلمهایی هستند که مخاطبان خاصی دارند و افراد نسبتا کمتری در مقایسه با فیلمهای اکشن یا علمی تخیلی به دنبال این ژانر هستند.با 2 مووی همراه باشید.
دلیل آن هم مشخص است تماشای فیلمهای معمایی ساده نیست و همانطور که از نامشان پیداست نیاز به تفکر و دقت دارند، اما فیلمهای معمایی لذتی را به مخاطب میدهند که در هیچ ژانر دیگری دست یافتنی نیست و آن هم لذت حل معما و کشف راز فیلم است حتی اگر مجبور باشید چندین بار آن را تماشا کنید در نهایت لحظهای که پازل کامل میشود و همهی اتفاقات کنار هم چِفت میشوند ارزشش را خواهد داشت.
فیلمهای معمایی در سالهای اخیر مخاطبان گسترده تری پیدا کردهاند چراکه برای بسیاری از افراد سینما از یک سرگرمی ساده به یک تفریح مفید و یا حتی یک دنیای جدید برای زندگی تبدیل شده است و چه ژانری بهتر از ژانر معمایی و رازآلود برای ساختن یک فیلم عمیق و درگیر کننده که مخاطب را بعد از تماشا تا مدتها تحت تاثیر خود قرار دهد.
هفت - Se7en
فیلم هفت (Se7en) یکی از بهترین نمونه فیلمهایی است که با روح و روان مخاطب بازی میکند و در نهایت ضربه نهایی را در انتهای فیلم وارد میکند که هیچ وقت فراموش نخواهید کرد در انتهای فیلم همه چیز آنچنان دقیق کنار هم قرار میگیرد که از اینکه زودتر متوجه نشده بودید متحیر میشوید.
ادامه مطلب ...
معرفی ۱۲ فیلم جذاب و دیدنی ،حتما بسیاری به شما گفته اند یک روز نیمه گمشده ات را پیدا می کنی. یک روز زن یا مرد رویاهایتان از راه می رسد. این روز، فردا یا روز پس از آن است، زیرا سرنوشت این موضوع را خبر نمی دهد. شاید این فرد، نیمه گمشده تان، فردی که شما تصور کردید نباشد. طی این سال ها فیلم های عاشقانه زیادی اکران شدند اما هیچکدام به این موضوع نزدیک نبودند. اما فیلم “پیاده روی به یادماندنی” (A Walk To Remember) یکی از عاشقانه ترین فیلم های تاریخ سینماست. این فیلم براساس رمانی از نیکلاس اسپارکس ساخته شد. همه ما به معصومیت، شیرینی و صداقت این فیلم جذب شدیم. یک دختر شاد و شیرین عاشق یک پسر ثروتمند و خوشگذران می شود که طی مشکلات زندگی به یک مرد حقیقی تبدیل می شود. این دختر براثر سرطان در حال مرگ است، اما این شرایط آن دو را از نزدیک شدن به هم بازنمی دارد.
اگر از آن دسته از افرادی هستید که با تماشای فیلم های عاشقانه اشک میریزید پس یک جعبه دستمال کاغذی آماده نگه دارید، زیرا این فیلم ها اشک تان را درمی آورند. در اینجا لیستی از فیلم های مشابه را به شما معرفی می کنیم. با 2movie.ir همراه باشید.
۱۲. بهترین من – The Best of Me – ۲۰۱۴
فیلمی براساس رمان پرفروش دیگری از نیکلاس اسپارکس که داوسون و آماندا از دوران دبیرستان عاشق هم بوده و پس از ۲۰ سال یکدیگر را میبینند. این دیدار عشق فراموش نشده و شیرین گذشته را بیدار می کند. آن ها متوجه می شوند این حس عشق واقعی بوده است. یک داستان عاشقانه حماسی که قدرت عشق واقعی را نشان می دهد.
۱۱. مرا به یاد داشته باش – Remember Me – ۲۰۱۰
فیلمی با بازی رابرت پاتینسون در نقش تایلر، یک یاغی نیویورکی که با پدرش رابطه بدی دارد. دلیلش از بین رفتن معصومیت او در کودکی است. او با الی آشنا شده و به او نزدیک می شود. آن دو به زودی عاشق هم می شوند. اما پس از افشای زندگی اش رابطه شان خراب می شود. یک داستان زیبا که اهمیت عشق، خانواده و لذت بردن از زندگی را نشان می دهد.
۱۰. شکسپیر عاشق – Shakespeare in Love – ۱۹۹۸
تصور کنید داستان عاشقانه بزرگ ترین شخصیت ادبی انگلستان چگونه باشد. این فیلم چنین داستانی را به نمایش می گذارد. جوزف فینز نقش شکسپیر و گویئنت پالترو نقش ویولا دلسپس را ایفا می کند. شخصیت ها و وقایع داستان با ویلیام شکسپیر ارتباط دارند. در زمان تست برای نقش های رومئو و ژولیت، ویولا خودش را به شکل مردی به نام توماس کنت درآورده و پس از اینکه شکسپر به هویت او پی میبرد، آن دو عاشق هم می شوند. با این حال ویولا باید با لرد وسکس ازدواج کند، درحالی که مایل نیست. با این حال آن دو از هم جدا شده و شکسپیر نمایشنامه “شب دوازدهم” (Twelfth Night) را براساس آن می نویسد. علاوه بر داستان، اجرای گوئینت پالترو این داستان عاشقانه را کلاسیک می کند. این فیلم در سال ۱۹۹۸ هفت جایزه اسکار به دست آورد، از جمله جایزه بهترین فیلم و بهترین بازیگر زن برای پالترو.
۹. ولنتاین غمگین – Blue Valentine – ۲۰۱۰
در این لیست عاشقانه فیلم های اسکاری را به شما معرفی می کنیم. این فیلم با حضور میشل ویلیامز و رایان گاسلینگ درباره این مضمون که عشق همیشه در برابر موانع تاب نمی آورد. سیندی (ویلیامز) و دین (گاسلینگ) پس از جدایی سیندی از دوست پسرش بابی باهم دوست می شوند. گرچه سیندی از بابی باردار است اما دین می خواهد با او خانواده تشکیل دهد و فرزد بابی را می پذیرد. اما پس از گذشته پنج سال متوجه می شوند این ازدواج اشتباه بوده و باعث تباهی آن دو می شود. گرچه دین سخت تلاش می کند اما اعتیاد او به الکل شغل سیندی، به عنوان یک پزشک را به خطر انداخته و تصمیم می گیرد از دین جدا شود. نقطه قوت این فیلم استفاده از فلش بک هایی است که نشان می دهد این زوج در گذشته چقدر شاد بودند. شکست یک رابطه و یادآوری خاطرات گذشته همیشه دشوار است. این فیلم همین حس را ایجاد کرده و بیننده را تحت تاثیر قرار می دهد.
۸. فقط اگر – If Only – ۲۰۰۴
یک فیلم فانتزی عاشقانه بریتانیایی-آمریکایی با اجرای جنیفر لاو هویت، پل نیکولیس، تام ویلکینسون و غیره. اگر به شما می گفتند با عشق خود تنها یک روز فرصت دارید، چه کار می کنید؟ ایان که همسرش سامانتا را از دست داده یک روز بیدار شده و او را در کنار خود میبیند. این ماجرا به او نشان می دهد که چگونه کارش را به همسرش ترجیح داد. او به اهمیت عشق پی میبرد. این فیلم بسیار تاثیرگذار است.
۷. دفترچه خاطرات – The Notebook – ۲۰۰۴
یک درام عاشقانه دیگر که بسیار محبوب است. فیلمی براساس رمان دیگر نیکلاس اسپارکس در سال ۱۹۹۶ که رایان گاسلینگ و ریچل مک آدامز در آن نقش آفرینی می کنند. داستان عاشقانه آن ها در تابستان سال های ۱۹۴۰ رخ می دهد و امروز شاهد داستان گویی یک پیرمرد برای یک پیرزن هستیم. آلی بیمار است و نمی تواند گذشته را به یاد آورد. این فیلم با نمایش یک داستان عاشقانه قلب تان را به درد می آورد.
۶. عشق و دیگر داروها – Love and Other Drugs – ۲۰۱۰
یکی دیگر از داستان های مربوط به عشق که جینی رندل، با بازی جیک جیلنهال، یک داروساز زن باره است که با تمام زنان خنده شوخی می کند. در یکی از این دیدارها زن رویاهایش مگی مرداک را میبیند. او به بیماری پارکینسون دچار است. آن دو با وجود مشکلات در کنار هم می مانند. اجرای جیلنهال و آن هتوی دیدنی است. حتما این فیلم را تماشا کنید.
۵. خورشید نیمه شب – Midnight Sun – ۲۰۱۸
یک فیلم عاشقانه درباره زندگی کتی پرایس ۱۷ ساله که به بیماری ژنتیکی خاصی به نام گزرودرما پیگمنتوزوم دچار بوده و به آفتاب حساسیت دارد. او از کودکی در اتاقش محبوس بود و از کودکی عاشق چارلی بوده است. آن دو سرانجام در یکی از شب هایی که کتی بیرون بوده یکدیگر را میبینند. بلا تورن و پاتریک شوارتزنگر نقش آفرینی زیبایی دارند. یک داستان عاشقانه زیبا.
۴. یک روز – One Day – ۲۰۱۱
اما و دکستر هرسال در روز پانزدهم جولای دیدار داشته و درباره ۳۶۵ روز سال باهم صحبت می کنند. آن ها در شب فارغ التحصیلی شان از دانشگاه دیدار داشته و از آن زمان به بعد در زندگی هم نقش مهمی دارند. این روز برای هردویشان روز مهمی بوده و درباره زندگی شان صحبت می کنند. پس از سال ها متوجه می شوند عاشق هم هستند و در زندگی هم نقش مهمی دارند. آن هتیو و جیم استرجس در نقش های خود واقعی و صادق هستند و این اثر را جذاب و دیدنی می کنند.
۳. پینوشت دوستت دارم – P.S I Love You – ۲۰۰۷
فیلمی با حضور جرارد باتلر، هیلاری سوانک، لیزا کادرو، جفری دین مورگان، هنری کونیک و غیره. مضمون فیلم کنار آمدن با فراق عشق است. هالی کندی، با بازی هیلاری سوانک، از همسر متوفی اش نامه هایی دریافت می کند که عشق و امید را در دلش زنده می سازد. این امید باعث می شود منتظر نامه های دیگری باشد. همسر متوفی اش می خواست او را مطمئن کند که تنها نیست و باید به زندگی خود بازگردد. یک فیلم زیبا و دیدنی.
۲. بخت پریشان – The Fault in Our Stars – ۲۰۱۴
یک تراژدی عاشقانه براساس رمانی به همین نام که هزل گریس با بازی شایلین وودی یک دختر ۱۶ ساله است که به سرطان دچار بوده و به اصرار خانواده در گروه های حمایتی شرکت می کند. در آنجا با یک بیمار مبتلا به سرطان به نام آگوستس با بازی انسل الگورت آشنا می شود. آن دو عاشق هم شده و نشان می دهند عشق با بیماری مبارزه می کند. این فیلم اشک هایتان را درمی آورد.
۱. من پیش از تو – Me Before You – ۲۰۱۶
داستان پسری به نام ویل ترینور، یک بانکدار جوان ثروتمند، که پس از تصادف دو سال پیش فلج شده است. لوئیزا کلارک شاد و سرزنده که به دنبال کار است با خانواده او آشنا می شود. او به عنوان پرستار ویل استخدام شده و به زودی متوجه می شود کنار آمدن با او دشوار است. اما صبرش نتیجه می دهد. آن دو به هم نزدیک شده و عشق شان شکل می گیرد. چگونگی تغییر زندگی آن دو موضوع اصلی فیلم است. گرچه داستان فیلم مانند اغلب داستان های عاشقانه قابل پیشبینی است، اما باید آن را تماشا کنید.
معرفی فیلم درام خارجی ، « من پیش از تو » نام کتاب معروف و پرفروشی است که در سال ۲۰۱۲ توسط جوجو مویز منتشر شد و در صدر پرفروش ترین آثار سال قرار گرفت و جوایز بسیاری هم برای این نویسنده به ارمغان آورد. موفقیت و محبوبیت کتاب عاشقانه خانم مویز به حدی بود که تصمیم گرفته شد تا اقتباسی سینمایی از روی آن صورت بگیرد که با توجه به تعداد زیاد طرفداران این داستان، تصمیم قابل پیش بینی بود. این کتاب در ایران هم توسط خانم مریم مفتاحی و توسط انتشارات « نشر آموت » در اختیار علاقه مندان به دنیای کتاب قرار گرفته که اتفاقا یکی از پرفروش ترین کتاب های بازار ایران نیز بوده است.
ویل ترینر ( سم کلافلین ) مرد جوان و ثروتمندی است که زندگی سالمی دارد و به هرآنچه که می خواسته در زندگی اش دست پیدا کند رسیده است. وی عاشق تجربه های سخت و پر مخاطره می باشد اما در اثر یک حادثه تلخ، وی توانایی حرکت را از دست می دهد و می بایست باقی عمرش را بر روی صندلی چرخ دار سپری نماید. در آن سوی داستان دختری جوان به نام لو ( امیلیا کلارک ) حضور دارد که در خانواده ای از طبقه کارگر زندگی کرده و برای یافتن یک شغل جدید تلاش می کند. لو در نهایت برای پرستاری از ویل که توانایی حرکتش را از دست داده استخدام می شود اما این دو اصلا از یکدیگر خوششان نمی آید تا اینکه…
فیلمنامه « من قبل از تو » توسط خودِ جوجو مویز به رشته نگارش درآمده به همین جهت می توان اکثر ویژگی های ارزشمند رمان اصلی را اینبار بر پرده نقره ای مشاهده کرد. مویز موفق شده تا شخصیت های جذاب رمانش را تا جایی که می توانسته به شخصیت هایی سینمایی مبدل نماید و در این راه کمی هم از شاخ و برگ های اطرافیان ۲ شخصیت اصلی زده تا فیلم بر یک موضوع خاص متمرکز شود.
پرداخت مناسب شخصیت ویل باعث می شود تا تماشاگر او و مشکلاتش را درک نماید. ویل که عاشق هیجان و ماجراجویی بوده، حالا بطور مطلق ساکن شده و نمی تواند حرکتی داشته باشد. اوی راه و رسم لذت بردن از زندگی را می داند اما فکر می کند دیگر توانی برای انجام آن ندارد. در آن سو، دختری به زندگی ویل وارد می شود که در نقطه مقابل او قرار دارد و ظاهرا نمی داند که چطور باید از زندگی لذت ببرد؛ این در حالی است که وی داشته هایی در اختیار دارد که از نظر ویل می تواند زندگی فوق العاده ای در اختیار او قرار دهد.
ترکیب ویل و لو در ادامه داستان، تقابل میان اندیشه های متضاد را شکل می دهد؛ اندیشه هایی که در وهله اول بذر ناامیدی را در طرفین القا کرده و هر یک از آنان را به نوعی در حال سوق دادن به سمت پوچی می کند. اما زمانی که این دو تصمیم می گیرند یکدیگر را درک کنند، می آموزند تا یکدیگر را تکمیل نمایند و به زندگی هم امید و سرزندگی ببخشند. ویل که ناامیدانه مرگ را در مقابل دیدگان خود می دید و حتی و برای رسیدن به آن اقداماتی هم انجام داده بود، لو را همانند زندگی جدیدی برای خود می بیند که می تواند هیجان و امید را در او بیابد. در واقع لو برای ویل تبدیل به فرشته نجاتی برای رهایی از پوچی می گردد.
برای لو نیز حضور ویل باهوش و دنیا دیده، موقعیتی پدید می آورد تا او سرخوردگی های اجتماعی اش را با شادی و عشق تعویض نماید. ویل مصرانه خواهان این است که لو از زندگی لذت ببرد و دائم به او گوشزد می کند : « زمانیکه ابزار خوب زندگی کردن را به همراه داری، پس باید بتونی از آن استفاده کنی و خوش باشی ». به نظر می رسد که لو منتظر چنین انگیزش هایی از سوی فردی بود که حالا بیشتر از آنکه برای او شغل و درآمد محسوب شود، یک عشق شیرین و احساس امنیت است.
فیلم به خوبی توانسته این عاشقانه جذاب را نه با کیفیت کتابی اش، بلکه در حد و اندازه یک اثر استاندارد سینمایی به تصویر بکشد. عشق آتشین میان ویل و لو البته یک مانع بزرگ به نام صندلی چرخ دار دارد که حد فاصل بین خطوط این عشق است. صندلی چرخ داری که فیلمساز تی شاروک، تاکید بسیاری بر آن داشته است. اما نقطه اوج داستان که اتفاقاً مورد بحث بسیاری از محافل تا به امروز بوده، پایان بندی جسورانه آن می باشد که در فیلم نیز تمام و کمال به تصویر کشیده شده است و همانطور که پیش از این خواننده کتاب را غافلگیر کرده بود، مخاطب سینما را هم دچار شوک می کند. از این رو می توان این عاشقانه جذاب را عاملی برای سراشیبی احساس مخاطب دانست؛ سراشیبی که مشخصا حال او را دگرگون خواهد کرد!
مویز و شاروک، برای ساختن نسخه سینمایی اثر، بخش هایی از داستان را هم حذف کرده اند که داستان خواهر ویل یکی از آنها می باشد. همچنین رفت و آمدهای مکرر لو در رمان نیز از بین رفته و در اینجا او را ساکن و بی رفت و آمد می بینیم که همه این موارد باعث شده تا داستان برای مخاطب سینما ساده تر باشد. خوشبختانه دیالوگ های جذاب رمان در نسخه سینمایی رنگ نباخته اند و کماکان قدرت تاثیرگذاری دارند.
وزنه اصلی فیلم و عامل جذابیت اصلی داستان فارغ از قلم جوجو مویز که نویسنده فیلمنامه هم بوده، دو بازیگر اصلی فیلم هستند که ترکیب عاشقانه بسیار خوبی داشته اند. سم کلافلین که اخیرا او را با سری فیلمهای « عطش مبارزه » در سینما دیده ایم، در نقش ویل ترینر یکی از بهترین بازیهای خود را به نمایش گذاشته است و به خوبی می تواند ترحم تماشاگر را برانگیزد. امیلیا کلارک هم که در حال تلاش برای خلاص شدن از به یاد آورده شدنش با سریال « بازی تاج و تخت » می باشد، در نقش لو بازی عالی از خود به نمایش گذاشته است.مخاطب به خوبی می تواند لحظات عاشقانه این دو را باور کند و البته با شادی شان مسرور و با غمشان محزون گردد.
« من قبل از تو » در مجموع یکی از بهترین آثار عاشقانه ای است که در ماه های اخیر به نمایش درآمده که البته دلیل اصلی آن را باید ارزش رمانی دانست که اثر از روی آن اقتباس شده است. « من قبل از تو » قطعا مخاطب را دچار فوران احساسات خواهد کرد و گاهی هم او را به خنده خواهند انداخت. این روزها کمتر فیلم عاشقانه ای را خواهید یافت که بتواند اشک مخاطبش را درآورد و البته پس از پایان فیلم با توجه به پایان بندی داستان، او را عمیقاً به فکر فرو ببرد؛ بنابراین « من پیش از تو » می تواند یک اثر ارزشمند برای تماشا باشد.
این درام عاشقانه بر اساس رمان پر فروشی است از یک نویسنده ی زن که شدیداً هم مورد استقبال تعداد بی شماری از خوانندگان زن قرار گرفته است. فیلم در مورد شکل گیری رابطهای است بین یک مرد پولدار سی و چند ساله که احساساتش را سرکوب کرده و یک زن جوان بی شیله و پیله و جذاب با استطاعت ناچیز که به نیازهای مرد توجه نشان می دهد. آنچه که در ابتدا تنها به عنوان یک شغل مطرح می شود در نهایت به رابطهای صمیمانه تر و شخصی تر بدل می شود.
عجله کنید، حدس بزنید درباره ی چه فیلمی حرف می زنم.
شما و ذهن خرابتان احتمالاً دارید به فیلم پنجاه طیف گری “Fifty Shades of Grey” فکر می کنید، درسته؟ بیشتر فکر کنید و بوسه های عاشقانه را به جای اعمال بسیار پیچیده و یک ویلچر را هم جای همه ی ابزارهای خفت بندی بگذارید. اکنون شما “من پیش از تو” را در دست دارید: تمرینی نه در ماراتن آزارگری-آزار خواهی جنسی بلکه احساس لذت همراه با عفتی تقریباً خالص در سینمای اشک و آه که اولین نمونه ی هالیوودی آن داستان عشق “Love Story”است.
خوشبختانه، بسیاری از گرههای احساسی داستان با بازی گیرای نقش اول زن به میزان قبل توجهی تخفیف داده شدهاند. امیلیا کلارک دلربایانه یک پخمگی دوست داشتنی و صداقت دلنشین را در بازی نشان می دهد در عین حال که با لباس های ارزان قیمت و املی خود که پر از رنگ های اصلی جیغ و نقش های پروانه ای اجق وجق است، پز می دهد. تا جائیکه ممکن است اولین باری را به خاطر بیاورید که برق خیره کننده لبخندِ به پهنای صورت جولیا رابرتز یا جذابیت ظریف سیمای قاب عکسی کیرا نایتلی را مشاهده کردید.
البته دوستداران بازی تاج و تخت “Game of Thrones” دیر زمانی است که در برابر این هنرپیشه ی بریتانیایی و نمایش تأثیرگذار او از رفتارهای سحرآمیز در نقش دنریس تارگرین -یک زن مو نقره ای صاحب اژدها- سر تعظیم فرود آورده اند. اما هنوز حضور چندان درخشانی را در سینما تجربه نکرده است. در نابودگر: پیدایش “Terminator Genisys” در نقش سارا کانر جوان نشان داد میتواند به اندازه ی بقیه چیزهای این فیلم که در تابستان گذشته اکران شد، فراموش شدنی باشد.
تنها کسانی که به ناشیگریهای دلربایانه و سادگیهای بچهگانه حساسیت دارند قادر خواهند بود در مقابل کلارک در نقش لوئیزا مقاومت کنند؛ دختری از یک شهر کوچک و آرام با شخصیتی بزرگ، نه چندان جاه طلب با نگرانی عمیق نسبت به رفاه اقتصادی خانواده اش. او یک سلاح مخفی منحصر به فرد هم دارد: دو ابروی رقصان فوق العاده که گویی توسط یک مارگیر طلسم شده اند.
همه ی ما باید شاکر باشیم- شاید بجز کسانی که برای انتخاب جذابترین زن زنده مجله ی اسکوایر در سال گذشته به کلارک رأی دادند- که او بازی در “Fifty Shades of Grey” (با برهنگی زیاد) را رد کرد و منتظر این فرصت ماند. اگر منصف باشیم باید بگوییم رگه هایی از فیلم های اخلاقی دیگری مانند عشقبازی به یاد ماندنی “An Affair to Remember”، زن زیبا “Pretty Woman”، فیلم فرانسوی دست نیافتنی ها “The Intouchables” در این فانتزی دیو و دلبر “Beauty and the Beast” که در یک دهکده انگلیسی عجیب و غریب ظاهر شده، بازتاب یافته اند. اینکه مناظر تماشایی این شهر کارگری تحت سلطه ی یک قصر بسیار بزرگ قرار گرفته این احساس را بیشتر تقویت می کند که “من پیش از تو” یک قصه ی پریان امروزی است.
ویل ترینر سی و چند ساله که در قلعه مذکور، در پیله ی شیک و مجردیاش جا خوش کرده، قبل از اینکه دو سال قبل در یک تصادف ماشین دچار کوادریپلژی (فلج چهار اندام) شود در مسائل مالی استادانه و بیپروا عمل می کرد، طرفدار ورزشهای پرهیجان بود و با زنان جذاب خوش میگذراند. ویل که سم کلافلین (فینیک اودر در عطش مبارزه “The Hunger Games”) نقشش را ایفا میکند بخاطر از دست دادن زندگی بینظیرش در ابتدای فیلم سرشار از تلخی و تنفر بوده و زبان نیشداری دارد. علاوه بر این، با درد مزمنی دست به گریبان است و به طور کلی دیگر شوق چندانی برای زنده بودن ندارد. این وضعیت با ورود لو دوست داشتنی به دنیایش به آرامی – البته بسیار آرام- شروع به تغییر میکند. لو توسط مادر نگران (جانت مکتیر از فیلم آلبرت نابز “Albert Nobbs” که توانسته لایههایی را به این نقش نه چندان پرداخت شده اضافه کند) و پدرش (با بازی چارلز دنس که کمی گرمتر از حد معمولش به نظر می رسد) استخدام شده است.
لو علی الظاهر یک پرستار است اما بزودی در مییابد که یک پرستار مرد خوشمشربی هم هست که بیشتر کارهای بهداشتی و پزشکی ویل را بر عهده دارد. در واقع، پدر و مادر، لو را به این نیت انتخاب کردهاند که همچون پرتوی از نور خورشید برای کنار زدن ابرهای طوفانی روحیه ی سست و متزلزل پسرشان باشد و میل او به زندگی را افزایش دهد. ویل که مجهز به زبان طعنه و تحقیر است در ابتدا در مقابل آن جبهه میگیرد. اما در یک روز بارانی که تصمیم میگیرد یک فیلم فرانسوی- یعنی از خدایان و انسانها “Of Gods and Men” درباره ی راهبههای تراپیست که در الجزایر جنگ زده زندگی می کنند- را تماشا کند یخ بین او و لو شروع به شکستن میکند آنهم بعد از اینکه می فهمد لو تا به حال فیلمی با زیرنویس ندیده است.
دست اندازهایی در کار وجود دارند که براحتی نمی توان از آنها گذشت مثلاً دوست پسر لو که یک دونده استقامت است و کاملاً هم ناسازگار به نظر می رسد و دیگری این واقعیت که ویل میداند دوست دختر ماقبل تصادفش قرار است با یکی از بهترین دوستانش ازدواج کند. نقشه ی تقریباً دهشتناکی هم از ویل آشکار میشود، چیزی که در اینجا به درستی نشان داده نخواهد شد علیرغم اینکه متأسفانه به احتمالات خام و دست و پا چلفتی گونهای آغشته شده شبیه بدترین موارد اینچنینی در اقتباسهای نیکلاس اسپارکس. این موضوع باعث می شود که لو تلاشش برای شاد کردن ویل را دو چندان کند؛ او را به کنسرت موزارت و سپس پیست اسب دوانی ببرد و نیز سفری خاطرهانگیز به مایورکا را ترتیب دهد. اما آیا آنها عاشق هم می شوند؟ بله چرا که نه.
اما یک فیلم گریه آور همان کاری را می کند که باید، اگرچه برخلاف اشکهای زیادی که در طول فیلم خطای ستارگان بخت ما (یا یخت پریشان)“The Fault in Our Stars” ریختم برای تماشای این فیلم نیازی به دستمال کاغذی پیدا نکردم. تی شاروک در اولین فیلمش کار ماهرانه ای انجام داد و توجه ما را به دو کاراکتر اصلی متمرکز کرد در حالیکه به کمک آهنگ هایی از اد شیرن و گروه Imagine Dragonsبه عنوان موسیقی متن فیلم عواطف و احساسات بین این دو را تقویت کرد و کاراکترهای شیرینی را هم در نقش های مکمل ارائه کرد مانند برندن کویل بازیگر “Downton Abbey” در نقش پدر لو و جوآنا لامبی از کاملاً شگفت انگیز “Absolutely Fabulous” در نقش یک مهمان در عروسی.
کاملاً مشخص است که شعار فیلم “جسورانه زندگی کن!” است اما افسوس که “من پیش از تو” راه جسورانهتر و صادقانهتری را در اقتباس از رمان جوجو مویز که فیلمنامه هم توسط خود او نوشته شده، اتخاذ نکرده است. با این همه، اگر این فیلم به کلارک کمک کند تا در صنعت فیلم گامی به جلو بردارد، آنوقت می توان گفت از پس یک چیز حداقل به خوبی برآمده است.
نقد و بررسی :
با اینکه فیلم اول این کارگردان بود به نظرم فیلم خوبی بود و با اینکه نقاط ضعف و جا خالی ها زیادی داشت که سوالات بی جوابی برای بیننده گذاشت ولی داستان متفاوت و پایان غیر منتظره نظر من رو جلب کرد و باعث شد به همه کسایی که علاقه مند این ژانر هستن پیشنهاد دیدنش رو بدم.
تعریف درام و انواع درام چیست؟ تعریف درام اینست که درام نوشتاری است برای نشان دادن یک واقعه در صحنه نمایش. تعریف دیگر درام اینست که درام نمایشنامهای است کمدی و یا تراژدی که قصد دارد یک ماجرای احساسی را به جد و جدای از ماجراهای تخیلی خلق کند. هچنین یک تعریف درام اینست که به هنر بازنمایی یا بازنمودی از یک واقعه توسط بازیگران در صحنه و در برابر تماشاگران و یا به دیگر سخن به مجموعهای که از هرگونه نمایش تئاتری مایه گرفته باشد، درام میگویند.
و اخرین تعریف درام هم این است که درام نزاع، ستیزهجویی، نگرانی، اضطراب و تنش، شدت احساساتِ شخصیتهایِ یک واقعه را برای تماشاگران به تماشا میگذارد، به گونهای که آنها چنین کیفیاتی را در خود حس کنند.
طبق بررسی های بدست امده درام بهعنوان ادبیات در زمانهای پیشین توسط کسی که آن را به رشته تحریر درمیآورد، ارائه میگشت. بازیگران حرفهای نویسندة درام را حفظ میکردند و بر طبق سلیقه و خواست تهیهکنندهاش بیان میکردند. بنابراین بخاطر همین شرایط نوشته نویسنده غالباً از یک متن تجاوز نمیکرد. اما چاپ و انتشار نمایشنامهها از قرن 16 شروع شد. به گزارش سینما تئاتر مای استیج وقتی بن جانسن (1572 ـ 1637) یکی از درامنویسان مشهور انگلیسی است که وقتی نمایشنامههای خود را انتشار داد، در میان دیگر نمایشنامهنویسان همعصر خود بسیار درخشید.
درام به دو نوع اصلی ارائه گشت: تراژدی و ملودرام .
تعریف درام و انواع درام چیست؟
drama
درام از این جنبه میتواند به معنی یک نمایش تئاتری و یا نمایش رویدادهای داستانی برای گروهی از تماشاچیان باشد.اگر بخواهیم به زبانی دقیقتر حرف بزنیم، درام هنری تقلیدی است که از عوامل متعددی چون روایت داستانی، شخصیتها، صحنهآرایی، بازیگری، افکت، لباس، دیالوگ و غیره تشکیل میشود.
با این حال، هر نوع نمایشی را میتوان دراماتیک نامید. مارتین اسلین (Martin Esslin) معتقد است پانتومیم، سیرک، تئاتر خیابانی، اپرا، سالن کنسرت موسیقی، کاباره، رخدادها و هنرهای نمایشی در چارچوب درام و دراماتیک بودن میگنجند، اما در عین حال، در برخوردی دقیقتر، برخی از ویژگیهای دراماتیک بودن را نیز ندارند.
برخی مواقع نمایشهایی نظیر رژه ارتش، کنسرتها، مسابقات فوتبال و کارناوالهای خیابانی هم درام نامیده میشوند که این موضوع به ابهام موجود در مورد توصیف درام میافزاید. دو جزء اصلی که در تمامی صورتهای درام یافت میشوند، عنصر اجرا و بازیگری در حضور تماشاگر است.بیشتر مفسران معتقدند درام در آیینهای مذهبی و مراسم یونان باستان ریشه دارد. با پیچیدهتر شدن این آیینها و افزایش جنبههای نمایشی آنها، تمایز بین شرکتکنندگان و کسانی که در آن شرکت نداشتهاند، در واقع در تمایز قائل شدن بین بازیگران و تماشاچیان نمود پیدا کرده است.
رفته رفته نوعی تئاتر غیر مذهبی که در آن عناصر آیینی کمتر دیده میشد، به وجود آمد. عملکرد اصلی این نوع تئاتر، سرگرم کردن تماشاچیان بود و به این منظور از نمایشنامهنویسان، هنرپیشگان و عوامل حرفهای صحنه استفاده میکرد. درام تا قبل از ظهور فناوریهای تولید فیلم در قرن بیستم، کماکان با صحنة تئاتر پیوند خورده بود. امروزه مردم درام را بیشتر به وسیلة صفحه و پرده نمایش میبینند تا بر صحنة تئاتر.شخصیت دراماتیک فیلم، در نظریه انتقادی، کمتر به تنهایی مورد توجه قرار گرفته و عمدتاً تحتالشعاع مقولاتی چون نظریه، بازیگری، نظریه مولف، نظریه ژانر و یا نظریه روایت قرار داشته است.
از آنجا که فیلمهای بلند داستانی صورتی از درام هستند، نظریهپردازان فیلم برای توصیف ژانرهای مختلف و عناصر سینمایی ترجیح دادهاند از عبارتهایی دیگر استفاده کنند. ملودرام در این میان یک استثنا است.
ملودرام که از واژه درام مشتق شده، از دهه ۷۰ به بعد در توصیف فیلمهای عاشقانه، عاطفی و احساسبرانگیز به کار رفته است.
نظریه فیلم همیشه تلاش کرده است تا بر تفاوتها تأکید کند و شباهتهای بین فیلم داستانی و دیگر صورتهای دراماتیک را کمرنگ جلوه دهد. نظریهپردازان درام از دهه ۸۰ در رشتههای دیگری چون مطالعات تئاتر و مردمشناسی، این افکار تعجبآمیز را به چالش خواندهاند.
آنها معتقدند سینما بر پایه سنتهای نمایشی متعددی از جمله تئاتر، سالنهای کنسرت موسیقی و کاباره ساخته شده است که هر کدام بر صورت فیلم و محتوای آن تأثیر گذاشتهاند. ویکتور ترنر در کتاب انسانشناسی اجرا (anthropology of (performance میگوید: درامها و دیگر ژانرهای نمایشی معمولاً نوعی هماهنگسازی یا ارکستراسیون رسانهای هستند و نه بیان به وسیلة یک رسانه واحد.
از سوی دیگر، در مطالعات تلویزیونی، سابقه و تاریخچه تلویزیون در تئاتر و سینما جستجو میشود و همانگونه که گفته شد، درام به عنوان یک واژه به طرز گستردهای مورد استفاده قرار میگیرد و معانی فراوانی دارد. بیشتر شبکههای بزرگ تلویزیونی درامهای تلویزیونی میسازند یا سفارش تولید آنها را میدهند.
فیلمها و سریالهای درام، برنامههایی داستانی هستند که تمامی عناصر صحنه تئاتر و بازیگری را دارند. درامهای تلویزیونی غالباً به ژانرهای گوناگون از جمله درامهای تاریخی، جنایی، اجتماعی واقعی، کمدی، سریالهای عامهپسند و غیره تقسیم میشوند.
واژه درام به طرز فزایندهای در مورد برنامه مستند تلویزیونی نیز به کار میرود. مستندهای تلویزیونی، نوعی بازسازی رویدادهای واقعی هستند که مرز بین افسانه و واقعیت را محو و کمرنگ میکنند. فیلمهای مستند تلویزیونی از مکانهای واقعی استفاده و زندگی افراد واقعی را روایت میکنند. آنها برای انجام این کار، مواد مستند را به گونهای نشان میدهند که صورت دراماتیک به خود بگیرد.
تمامی فیلمهای مستند و برنامههای خبری برای عناوین خبری خود به دنبال رویدادهای دراماتیک هستند. در این چارچوب درام به رویدادهایی اطلاق میشود که از شدت و غلظت عاطفی بالایی برخوردار باشند.
رویدادهایی چون جنگ، قحطی، جنایت، رسوایی سیاسی، تروریسم و فجایع مختلف، ارزش خبری دارند. در واقع، ارزشهای خبری و فیلمهای خبری حکم نمایش را دارند و مجریان و گزارشگران نقش بازیگران را ایفا میکنند و این در حالی است که مخاطبان در جایگاه همیشگی خود نشستهاند.
معرفی بهترین فیلم های درام 2019 ،نگاهی به برترین و محبوب ترین فیلم های ژانر درام که در سال 2019 اکران شدند.«درام» ژانری است که در آن شخصیت ها در چارچوبی واقعی با مشکلاتی احساسی روبه رو می شوند. در این گونه از ژانر، داستان روایی است و لحن تعریف کردنش بیشتر جدی است تا شوخی. البته، درام، معمولا در کنار ژانرهای دیگر جا می گیرد مثلا درامِ جنایی، درامِ عاشقانه، درامِ تاریخی، درامِ سیاسی و حتی درامِ کمدی؛ البته این اصطلاحات برای تفکیک موضوعی هستند و در واقع لحن جدی درام را با المان های دیگری بیان می کنند.بهترین فیلم های درام سال 2019 را معرفی می کنیم. از آنجا که هنوز یک ماه نیم تا پایان 2019 مانده و فیلم های زیادی در صف اکران هستند؛ تا پایان 2019 هر فیلم دیگری که محبوب واقع شود و یا امتیاز بالایی بگیرد به این فهرست اضافه می شود.
معرفی بهترین فیلم های درام 2019
8-داستان ازدواج/ Marriage Story
بهترین فیلم های درام 2019-داستان ازدواج
امتیاز: 8 (نقد فیلم داستان ازدواج)
ژانر: کمدی، درام، عاشقانه
پروژه ساخت این فیلم که داستان زوجی در آستانه جدایی را نشان می دهد؛ نوامبر 2017 کلید خورد. فیلمبرداری بین ژانویه تا آوریل سال بعد در لس آنجلس و نیویورک بود تا فیلم به فستیوال ونیز برسد و آگوست 2019 در این فستیوال اکران شود. «داستان ازدواج» به تازگی به صورت محدود اکران شد و ماه آینده روی نتفلیکس قرار می گیرد.
«داستان ازدواج»، ماجرای ازدواج یک کارگردان و یک بازیگر را نشان می دهد که حالا رو به جدایی است و هر دوی آنها را در مواجهه با مسائل شخصی در لب مرز افراط و تفریط می برد. یکی از توصیف های زیبایی که از این فیلم شده از «آلیسا ویلکینسون» در نشریه «وکس» است که می گوید: «هر ازدواجی بذر نابودی اش را در خودش دارد؛ آنهایی که متاهل باقی می مانند یاد گرفته اند که چطور از جوانه زدن و شکوفه دادن این بذرها جلوگیری کنند اما شاید عکسش هم درست باشد؛ هر طلاقی را موشکافی کنی به دلایل به هم رسیدن 2 نفر در ابتدا می رسی»این فیلم، تا کنون نظر منتقدان را جلب کرده و امتیاز 94 از 100 را در «متاکریتیک» دارد. فیلمنامه، کارگردانی، موسیقی و بازی درخشان «اسکارلت جوهانسون» و «آدام درایور» تقریبا در همه نقدها مورد تجلیل بوده اند.
معرفی بهترین فیلم های درام 2019
7-خداحافظی/ The Farewell
امتیاز: 8 (نقد فیلم خداحافظی)
ژانر: کمدی، درام
فیلم «خداحافظی» با نوشته ی «بر اساس یک دروغ واقعی» شروع می شود. عنوان اصلی فیلم به زبان ماندرین، «نگذارید او بفهمد» است و ماجرای خانواده ای را به تصویر کشیده که متوجه شدند مادربزرگ خانواده، بیماری مهلکی دارد و مدت زمانی کوتاهی را زنده است؛ پس بر اساس سنتهای چینی تصمیم می گیرند به مادربزرگ چیزی نگویند و اوقات خانوادگی مفرحی را در روزهای آخر برایش رقم بزنند.
این فیلم بر اساس تجربه شخصی کارگردان، «لولو وانگ» است زمانی که در برنامه رادیویی «این زندگی آمریکایی/ This American Life» ماجرایی به نام «چیزی که تو نمی دانی» را تعریف کرد.فیلم «خداحافظی» که در بخش رقابت دراماتیک در فستیوال فیلم ساندنس حضور داشت و جولای 2019 در آمریکا اکران شد؛ تجلیل منتقدان را به همراه داشت و بسیاری بازی «آکوافینا» را ستودند. هم اکنون امتیاز این فیلم در «متاکریتیک» 89 از 100 است.
معرفی بهترین فیلم های درام 2019
6-روزی روزگاری در هالیوود/ Once Upon a Time in Hollywood
بهترین فیلم های درام 2019-روزی روزگاری در هالیوود
امتیاز: 8 (نقدهای فیلم روزی روزگاری در هالیوود)
ژانر: کمدی، درام
«روزی روزگاری در هالیوود» فیلمی است که با وجود مقبول واقع شدن در نظر منتقدان و مخاطبان، با داشتن کارگردان بزرگی مثل «کوئنتین تارانتینو» و بازیگرانی که همگی ستاره های هالیوود هستند و بازی های درخشانی را به نمایش گذاشتند؛ نتوانست در فستیوال فیلم کن جایزه ای کسب کند. با این حال، «تارنتینو» می داند که می تواند شانسش را در گلدن گلوب و اسکار امتحان کند. البته هنوز مشخص نیست که این فیلم در فصل جوایز در کنار فیلم های درام به رقابت بپردازد یا در کنار فیلم های کمدی قرار بگیرد.
اگرچه شوخی های ریز، به روال کار کارگردان در همه فیلم های او دیده می شوند اما در حجم خشونت و درگیری ها گم هستند؛ حالا او در فیلم نهمش، تصمیم گرفته یک کمدی بسازد که بتوان با آن حسابی سرگرم شد و خندید. البته بزن بزن و درگیری هم به جای خود!روزی روزگاری در هالیوود 2 مرد، یکی بازیگر و یکی بدلکار، در پی شهرت اند و ورود دوباره آنها به هالیوود با یک سری قتل های زنجیره ای خانواده «منسون» همزمان شده است.
معرفی بهترین فیلم های درام 2019
5-سیمای زنی در آتش/ Portrait of a Lady on Fire
بهترین فیلم های درام 2019-سیمای زنی در آتش
امتیاز: 8.3
ژانر: درام، تاریخی، عاشقانه
«سلین سایاما»، کارگردان این فیلم، اولین زنی است که جایزه «نخل دگرباشی» یا همان « Queer Palm» را دریافت کرده است. این جایزه به فیلم هایی که در دسته LGBT باشند تعلق می گیرد. «سایاما» جایزه بهترین فیلمنامه را هم از آن خود کرد.
داستان فیلم در اواخر قرن هجدهم اتفاق می افتد. در جزیره کم جمعیتی به نام بریتانی، زن نقاشی باید پرتره عروسی زن جوانی را بکشد و در دید و بازدیدهایی که برای کشیدن این تابلو اتفاق می افتد؛ ماجراهایی بین آنها شکل می گیرد.«پیتر دبروژ» منتقد فیلم در نشریه ورایتی درباره آن می گوید: « اگرچه این فیلم عاشقانه همجنسگرایانه زیبا و آهسته در سطح بیرونی به اندازه کافی قوی کار میکند، یک نفر به ندرت میتواند این حقیقت را انکار کند که، همین حالا هم به مانند قدیم، دنیا از نگاه چشمان یک زن متفاوت است. میتوان حدس زد یک کارگردان مرد این داستان را به چه سمتی میبرد، اما «سایاما» به جای آن یک هدف سیاسی را بیان میکند.»
4-فانوس دریایی/ The Lighthouse
بهترین فیلم های درام 2019-فانوس دریایی
امتیاز: 8.3 (نقد فیلم فانوس دریایی)
ژانر: درام، فانتزی، ترسناک
این فیلم که وحشتی روانشناختی را به بیننده القا می کند به صورت سیاه و سفید ساخته شده است. در یک برج فانوس دریایی، 2 نگهبان، مشغول به کارند. وقتی جزیره ای که به آن نظارت دارند گرفتار طوفان می شود؛ این 2 نفر کم کم توهم می زنند و به سرشان می زند.«فانوس دریایی» در هفتاد و دومین فستیوال فیلم کن اکران شد و به لحاظ تکنیک های فیلمسازی و به ویژه طراحی و تصویربرداری از آن تجلیل شد. بازی «ویلم دفو» و «رابرت پتینسون» و فیلمنامه و کارگردانی «رابرت اگرز» هم بسیار مورد توجه قرار گرفت.
3-انگل/ Parasite
بهترین فیلم های درام 2019-انگل
امتیاز: 8.5 (نقدهای فیلم انگل)
ژانر: کمدی، درام، مهیج
این کمدی سیاه، نماینده کره جنوبی در بخش رقابت اصلی جشنواره فیلم کن 2019 حضور داشت و برنده نخل طلای کن شد. این اولین بار است که این کشر برنده نخل طلا می شود. همچنین، «انگل» نماینده کشورش برای حضور در بخش بهترین فیلم خارجی در رقابت نود و دومین دوره جوایز اسکار (2020) است.
«انگل»، ماجرای افراد خانواده کی تاک را نشان می دهد که همگی بیکار هستند و راه بسیار خوبی برای امرار معاش پیدا می کنند اما در همین حین درگیر اتفاقی ناخواسته می شوند.«جان بلیزدیل» منتقد فیلم در نشریه سینه وو درباره این فیلم می گوید: «در این فیلم بخشهایی از کتاب «یادداشتهای زیرزمینی» اثر «داستایفسکی» و «مسخ» اثر «کافکا» مورد استفاده واقع شده و انگلها را با سوسکها مقایسه کرده است. این کمدی اجتماعی دقیق، پیامدهای تراژیک این ساختار طبقاتی نامناسب را به خوبی روشن میکند.»
2-مرد ایرلندی/ The Irishman
بهترین فیلم های درام 2019-مرد ایرلندی
امتیاز: 8.6 (نقد فیلم مرد ایرلندی)
ژانر: بیوگرافی، جنایی، درام
«استیون زایلیان» فیلمنامه «مرد ایرلندی» را بر اساس رمان «شنیده ام خانه ها را رنگ می کنی/ I Heard You Paint Houses» از «چارلز برنت» نوشته است و «اسکورسیزی» با به میدان آوردن «رابرت دنیرو»، «آل پاچینو» و «جو پشی» جمع گنگسترهای سینما را جمع کرده است.
سال 2014 اعلام شد که «اسکورسیزی» بعد از ساختن فیلم «سکوت/Silence»، مرد ایرلندی را می سازد. بازیگران اصلی فیلم در همان سال مشخص شدند و بالاخره مارس 2018 با بودجه ای 159 میلیون دلاری، فیلمبرداری آغاز شد. این فیلم، ابتدا در فستیوال فیلم نیویورک و چند ماه بعد به صورت محدود اکران شد. «مرد ایرلندی» 6 آذر (27 نوامبر) از نتفلیکس پخش می شود.
در خلاصه داستان «مرد ایرلندی» آمده که «فرانک شیرن» ادعا می کند که با دار و دسته بافالینو در ارتباط است و «جیمی هوفا» را کشته است.این فیلم از زمان اکرانش در جشنواره با تحسین منتقدان و مردم مواجه شده است و هم اکنون امتیاز 94 از 100 را در «متاکریتیک» دارد.
معرفی بهترین فیلم های درام 2019
1-جوکر/ Joker
بهترین فیلم های درام 2019-جوکر
امتیاز: 8.8 (نقدهای فیلم جوکر)
ژانر: جنایی، درام، مهیج
«جوکر» از ابر شرورهای دنیای کمیک است که سال 1940 برای اولین بار از آن رونمایی شد و قرار شد نقش مقابل شخصیت «بتمن» باشد. در این فیلم «تاد فیلیپس» نگاهی انداخته به پیشینه این شخصیت و اینکه چطور یک کمدین بی آزار به یک قاتل روانی تبدیل می شود.
تا پیش از این، «سزار رومرو»، «جک نیکلسون»، «هیث لجر» و «جرد لتو» نقش جوکر را در فیلم های مختلف بازی کرده اند. اما جوکری که «واکین فینیکس» به دنیا نشان می دهد ملموس تر و قابل درک تر است و حسی همزادپندارانه در بیننده ایجاد می کند.
داستان از این قرار است که، «آرتور فلک» کمدین شکست خورده ای است که از بی ثباتی عاطفی رنج می برد؛ همین مشکل، باعث خنده های هیستریک برایش می شود و بخاطر آن چندین بار کتک می خورد تا اینکه در نهایت به فردی شرور تبدیل می شود.
«جوکر» با فروش بیش از 949 میلیون دلار، پرفروش ترین فیلم R-rated و هفتمین فیلم پرفروش 2019 است.